دریای سیاه پارت ۳
دل" ها الان میاد میاد مامانم کارش داشت
س " اووووو
ج" ميگما بچه ها باین فردا یه قرار بزاریم بریم بیرون از ده چطوره
ش " اوم بد نی به شرط اینکه سوهیونم بیاد بنده تنها نباشه
س " باشه آقا شاید داداش خر ما هم اومد .
سه " که من خرم اره ؟!
س " بل داداش گلم شما خری خررررررر
سه " رفتین خونه نشونت میدم خر کیه
س" باشه ...
دل " سلام اسکلای پیج ( من " مگه قبلا اکیپ نبود شد پیج 🤨. دل " نویسنده جان ببند . من " اوکی ؛) همون اسکلای اکیپ
س " سلام بر اسکل خان چطورییییییی
دل " عالی . بچهها بیاین الان جشن شروع میشه و یه پیشگویی دیگه .
همه باهم " بریم
........
یجایی اون سر دنیا
اعضا همه توی خواب به سر میبرن و هفتاد پادشاه خواب دیدن بریم همون اون سر دنیا خخخخ
......
دریای سیاه یکمرتبه مثل روز روشن شد و یه پیشگویی دیگه
دریای سیاه " هفت جنگ جو خواهند آمد و شاهزاده های قبایل مختلف نیز ازدواج خواهند کرد
س " هاااااااااااااااا عمرا اگه ازدواج کنم
سه" عه یه هفتا عروسی افتادیم 😂
س " مرضضضضض گاو میمون
ویو سومی
اعصاب بهم ریخته بود آخه من آرزو دارم با ۱۸ سال سن میخوام ازدواج کنم عههههههه مگه شهر هرته
این دریا هم نه گذاشته نه برداشته گفت قراره با یه خر دیگه ازدواج کنم ( دختره ..... خر خودتیو خودت به پسر من چیکار داری با لانچیکوم میام تیکه پارت میکنم والا خیلم دلت بخواد پسر به این ماهی 🤨)
اصلا دیگه از این جشن متنفرم و از مراسم رفتم بیرون و یه راست رفتم قصر و خودمو پرت کردم توی اتاقم اون لباسای کوفتی رو هم در آوردم و لالا .....
.........
صبح روز بعد اون سر دنیا
جین " خو این از فلاسک و زیر انداز و این و این و تامام
جیمین " هیونگ تموم شدی
جین " یس بیا ببرشون
جیمین " اوکی
پرش زمانی داخل جنگل بعد از صبحانه و ناهار
یونگی " بچه ها بریم قدم بزنیم حوصلم به چوخ رفت
جیهوپ " اره بریم من که پایم
وسیله هارو جمع کردن و توی ون گذاشتن و به سمت جنگل رفتن
ویو کوک
عجب جنگلیه درختاش چقدر باحالن این این صدای چیه
کوک " بچه ها بیاین بریم ببینیم صدای چیه
همه به سمت صدا رفتن
یه در مخفی بود و همه از روی کنجکاوی وارد در شدن ولی وقتی وارد شدن در ناپدید شدو اونا چیزی دیدن که باورش براشون سخت بود
تهیونگ " عااااااااااااا بچه ها اینجا چه باحاله حتی فکرشم نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه چه خونه های باحالی
که یدفعه چیزی بال بال زنان اومد سمتشونو یه راست خورد وسط کله ته ( بچمو ناقص کردین هعییییی )
س " اووووو
ج" ميگما بچه ها باین فردا یه قرار بزاریم بریم بیرون از ده چطوره
ش " اوم بد نی به شرط اینکه سوهیونم بیاد بنده تنها نباشه
س " باشه آقا شاید داداش خر ما هم اومد .
سه " که من خرم اره ؟!
س " بل داداش گلم شما خری خررررررر
سه " رفتین خونه نشونت میدم خر کیه
س" باشه ...
دل " سلام اسکلای پیج ( من " مگه قبلا اکیپ نبود شد پیج 🤨. دل " نویسنده جان ببند . من " اوکی ؛) همون اسکلای اکیپ
س " سلام بر اسکل خان چطورییییییی
دل " عالی . بچهها بیاین الان جشن شروع میشه و یه پیشگویی دیگه .
همه باهم " بریم
........
یجایی اون سر دنیا
اعضا همه توی خواب به سر میبرن و هفتاد پادشاه خواب دیدن بریم همون اون سر دنیا خخخخ
......
دریای سیاه یکمرتبه مثل روز روشن شد و یه پیشگویی دیگه
دریای سیاه " هفت جنگ جو خواهند آمد و شاهزاده های قبایل مختلف نیز ازدواج خواهند کرد
س " هاااااااااااااااا عمرا اگه ازدواج کنم
سه" عه یه هفتا عروسی افتادیم 😂
س " مرضضضضض گاو میمون
ویو سومی
اعصاب بهم ریخته بود آخه من آرزو دارم با ۱۸ سال سن میخوام ازدواج کنم عههههههه مگه شهر هرته
این دریا هم نه گذاشته نه برداشته گفت قراره با یه خر دیگه ازدواج کنم ( دختره ..... خر خودتیو خودت به پسر من چیکار داری با لانچیکوم میام تیکه پارت میکنم والا خیلم دلت بخواد پسر به این ماهی 🤨)
اصلا دیگه از این جشن متنفرم و از مراسم رفتم بیرون و یه راست رفتم قصر و خودمو پرت کردم توی اتاقم اون لباسای کوفتی رو هم در آوردم و لالا .....
.........
صبح روز بعد اون سر دنیا
جین " خو این از فلاسک و زیر انداز و این و این و تامام
جیمین " هیونگ تموم شدی
جین " یس بیا ببرشون
جیمین " اوکی
پرش زمانی داخل جنگل بعد از صبحانه و ناهار
یونگی " بچه ها بریم قدم بزنیم حوصلم به چوخ رفت
جیهوپ " اره بریم من که پایم
وسیله هارو جمع کردن و توی ون گذاشتن و به سمت جنگل رفتن
ویو کوک
عجب جنگلیه درختاش چقدر باحالن این این صدای چیه
کوک " بچه ها بیاین بریم ببینیم صدای چیه
همه به سمت صدا رفتن
یه در مخفی بود و همه از روی کنجکاوی وارد در شدن ولی وقتی وارد شدن در ناپدید شدو اونا چیزی دیدن که باورش براشون سخت بود
تهیونگ " عااااااااااااا بچه ها اینجا چه باحاله حتی فکرشم نمیکردم همچین جایی وجود داشته باشه چه خونه های باحالی
که یدفعه چیزی بال بال زنان اومد سمتشونو یه راست خورد وسط کله ته ( بچمو ناقص کردین هعییییی )
۵.۷k
۲۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.