ادامه تکپارتی
ادامه تکپارتی
ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ
×عف بمردم چه کراش شدی داداش بری بیرون یه ۱۰۰نفری روت کراش میزنن ژون تو بنازم به این پسر بابا هنر کردم دیه لولوخان شده هلو خان🥹😂
+بسه دیه اه
×جف پا اومدی میون احساساتم خبر داری که؟
+هوف
×پاشو برو یه چی بپز که گشنمههههه
+به من چه اومدی بپز دیه
×بیا برو ببینم
اومد و منو بزور بلندم کرد
+نمیخامممم
×اشتباه میکنی:)🤌🏻
بزور منو فرستاد پای گاز تا آشپزی کنم
***
بعد از پختن غذا تصمیم گرفتم برم پیش آرامشم
کت مشکیم رو برداشتم تنم کردم. کلاه کپ مشکیم رو روی سرم گذاشتم. عطر تلخ و سردم رو زدم.
سوئیچ رو از روی میز چنگ زدم. و از اتاق زدم بیرون.
جیمین که داشت TVمیدید. ازجا بلند شد و اومد سمتم و گفت
×کجا میری
+پیش ات
×منم میام...
+میخوام تنها باشم
اینو گفتم و از اونجا زدم بیرون.
***
گل ها رو روی سنگ گذاشتم.
نشستم کنار سنگ...
+کاش فکرت الکل بود میپرید از سرم،من نمیدونم شروعش از کی بود ولی از یه جایی به بعد با ترتیب منظمی، هرشب غمگین بودم.
+کاش ی عطر داشتم بویِ تورو بده ات. دلم برای بوی تو تنگه.
بعد از صحبت با ات از اونجا رفتم.
موقع برگشت با سرعت زیاد رانندگی میکردم.
اصن نمیدونم چیکار میکنم فق میدونم خسته شدمممممم.
با برخورد سرم به شیشه ماشین لبخندی رو لبم نشست
آره بالاخره این زندگی کذایی تموم شد.
چشمام با امید خلسه شیرین مرگ بسته شد...
"شخصسوم"
همه دور آمبولانس رو گرفته بودن جیمین خودش رو رسونده بود به محل تصادف. دست به سر گرفت و کلافه برگشت تا صحنه ی دردناک رو نبینه
جیمین رفت طرف هیونگش
×سوکجینا میدونی شوخی با تنها دارایی آدم کار قشنگی نیست هانننننننن.هیونگ بلند شو لطفن
منو تنها نزار.
پرستار: متاسفیم ولی ایشون تموم کردن
×نه چی میگی هان چی میگی خفه شو
دوباره به هیونگش زل زد
بعد از چندین بار گفتن این کلمه توسط پرستار باورش شد هیونگش نیس
برای بار آخر صورت مثل ماه هیونگش رو نگاه کرد و بلند داد زد
×دلم برات تنگ شده از همین الان عبوس مهربون
جیمین ناگهان شروع کرد به خندیدن.
میخندید و بغض بالا میآورد...
آره انگار جیمین باز هم خانواده اش رو از دست داده بود.
(پایان)
----------------------------------------------------
فحش قشنگ نیست
خب من یه چیزه غمگین دیه خلق کردم و تحویل شما دادم. حالا دور از غمگین بودن میشه گفت
بعضی جاها باید حواسمون باشه که با کارمون زندگی دیگران رو سیاه نکنیم:)!
شاید نفهمیم ولی نبودنمون به بعضی ها صدمه میزنه...
بای.
ᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢᆢ
×عف بمردم چه کراش شدی داداش بری بیرون یه ۱۰۰نفری روت کراش میزنن ژون تو بنازم به این پسر بابا هنر کردم دیه لولوخان شده هلو خان🥹😂
+بسه دیه اه
×جف پا اومدی میون احساساتم خبر داری که؟
+هوف
×پاشو برو یه چی بپز که گشنمههههه
+به من چه اومدی بپز دیه
×بیا برو ببینم
اومد و منو بزور بلندم کرد
+نمیخامممم
×اشتباه میکنی:)🤌🏻
بزور منو فرستاد پای گاز تا آشپزی کنم
***
بعد از پختن غذا تصمیم گرفتم برم پیش آرامشم
کت مشکیم رو برداشتم تنم کردم. کلاه کپ مشکیم رو روی سرم گذاشتم. عطر تلخ و سردم رو زدم.
سوئیچ رو از روی میز چنگ زدم. و از اتاق زدم بیرون.
جیمین که داشت TVمیدید. ازجا بلند شد و اومد سمتم و گفت
×کجا میری
+پیش ات
×منم میام...
+میخوام تنها باشم
اینو گفتم و از اونجا زدم بیرون.
***
گل ها رو روی سنگ گذاشتم.
نشستم کنار سنگ...
+کاش فکرت الکل بود میپرید از سرم،من نمیدونم شروعش از کی بود ولی از یه جایی به بعد با ترتیب منظمی، هرشب غمگین بودم.
+کاش ی عطر داشتم بویِ تورو بده ات. دلم برای بوی تو تنگه.
بعد از صحبت با ات از اونجا رفتم.
موقع برگشت با سرعت زیاد رانندگی میکردم.
اصن نمیدونم چیکار میکنم فق میدونم خسته شدمممممم.
با برخورد سرم به شیشه ماشین لبخندی رو لبم نشست
آره بالاخره این زندگی کذایی تموم شد.
چشمام با امید خلسه شیرین مرگ بسته شد...
"شخصسوم"
همه دور آمبولانس رو گرفته بودن جیمین خودش رو رسونده بود به محل تصادف. دست به سر گرفت و کلافه برگشت تا صحنه ی دردناک رو نبینه
جیمین رفت طرف هیونگش
×سوکجینا میدونی شوخی با تنها دارایی آدم کار قشنگی نیست هانننننننن.هیونگ بلند شو لطفن
منو تنها نزار.
پرستار: متاسفیم ولی ایشون تموم کردن
×نه چی میگی هان چی میگی خفه شو
دوباره به هیونگش زل زد
بعد از چندین بار گفتن این کلمه توسط پرستار باورش شد هیونگش نیس
برای بار آخر صورت مثل ماه هیونگش رو نگاه کرد و بلند داد زد
×دلم برات تنگ شده از همین الان عبوس مهربون
جیمین ناگهان شروع کرد به خندیدن.
میخندید و بغض بالا میآورد...
آره انگار جیمین باز هم خانواده اش رو از دست داده بود.
(پایان)
----------------------------------------------------
فحش قشنگ نیست
خب من یه چیزه غمگین دیه خلق کردم و تحویل شما دادم. حالا دور از غمگین بودن میشه گفت
بعضی جاها باید حواسمون باشه که با کارمون زندگی دیگران رو سیاه نکنیم:)!
شاید نفهمیم ولی نبودنمون به بعضی ها صدمه میزنه...
بای.
۱۳.۳k
۲۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.