پارت1 انیمه خانواده ی جاسوس
پارت1 انیمه خانواده ی جاسوس
آنیا داشت از خیابون رد میشد که به مدرسه بره ولی چون صبح چیزی نخورده بود وسط خیابان غش کرد وافتاد زمین دامیان آنیا رو دید و با سرعت رفت و بغلش کرد و بردش به خونه و روی تخت خا بوندش چند ساعت گذشت آنیا بهوش اومد و دامیان رو بالای سرش دید
آنیا :ااااااااا من اینجا چیکار میکنم
دامیان :. تو وسط خیابان غش کردی من اوردمت خونه
آنیا :خب ممنونم من باید برم دیرم شده
دامیان کنار تخت روی صندلی نشسته بود آنبا پاشد که بره دامیان دست هایش رو گرد کرد دور کمر آنیا و آنیا رو به عقب کشید و محکم آنیا رو بغل کرد
آنیا:دستش رو روی پاش گذاشته بود و هیچ کاری نمیکرد😬
دامیان دستش رو روی سینه ی آنیا گذاشت و فشار میداد👙
آنیا برگشت سمت دامیان که دامیان باهاش ل×ب گرفت💋
آنیا هر کاری میکرد که پاشه
نمیشد آنیا احساس کرد دکمه های پیرهنش داره باز میشه و نگاهی کرد ودید دامیان..........................
ادامه پارت بعد
آنیا داشت از خیابون رد میشد که به مدرسه بره ولی چون صبح چیزی نخورده بود وسط خیابان غش کرد وافتاد زمین دامیان آنیا رو دید و با سرعت رفت و بغلش کرد و بردش به خونه و روی تخت خا بوندش چند ساعت گذشت آنیا بهوش اومد و دامیان رو بالای سرش دید
آنیا :ااااااااا من اینجا چیکار میکنم
دامیان :. تو وسط خیابان غش کردی من اوردمت خونه
آنیا :خب ممنونم من باید برم دیرم شده
دامیان کنار تخت روی صندلی نشسته بود آنبا پاشد که بره دامیان دست هایش رو گرد کرد دور کمر آنیا و آنیا رو به عقب کشید و محکم آنیا رو بغل کرد
آنیا:دستش رو روی پاش گذاشته بود و هیچ کاری نمیکرد😬
دامیان دستش رو روی سینه ی آنیا گذاشت و فشار میداد👙
آنیا برگشت سمت دامیان که دامیان باهاش ل×ب گرفت💋
آنیا هر کاری میکرد که پاشه
نمیشد آنیا احساس کرد دکمه های پیرهنش داره باز میشه و نگاهی کرد ودید دامیان..........................
ادامه پارت بعد
۲۳۴
۰۷ دی ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.