maid of the mansion
(15)
اسلاید ها: یونجی، جونگ کوک، تالار عروسی
یونجی: دیگه تموم شد تا چند لحظه دیگه تموم زندگیم عوض میشه
از زبان نویسنده: درسته تا لحظاتی دیگه به کل زندگیت عوض میشه و توی دریایی میوفتی که توش خفه میشی !
جونگ کوک: چه جالب همه با کسی ازدواج میکنن که دوسش دارن اما من برای اهدافم ازدواج میکنم رفتم در اتاقو زدم و وارد شدم یونجی بلند شد و با لبخند همیشگیش بهم نگاه کرد وقتی بهش نگاه میکردم از خودم متنفر میشدم اه یونجی من یونجی بیچاره من چرا اینقدر ساده ای چرا اینقدر دنیا رو ساده میگیری به سمتش رفتم و بغلش کردم
خیلی خوشگل شدی چاگیا
یونجی: تو هم خیلی خوشتیپ شدی
اریک: در زدم وارد اتاق شدم چشمم که به یونجی خورد بغضی وجودم رو فرا گرفت خیلی خوشگل شده بود خیلی خوشحال بود معصومیتش خشمگینم میکرد ایکاش اونم ذره ای مثل جونگ کوک بود!
خب دیگه وقتشه برین تو سالن
جونگ کوک: بلند شدم و دست یونجی رو گرفتم و به سمت سالن رفتم همه مردم دست میزدن خیلی ها از اینکه پسر کوچیک خانواده جئون ازدواج کرده بود خوشحال بودن خیلی ها هم از این مورد عصبی بودن به مردم که نگاه میکردم یه چیز رو به خوبی میدیدم خودخواهی! رفتیم و روبروی مردم دست در دست ایستادیم که ابا ( باباش ) و جئون جونگ سو ( داداشش ) و در اخر......جئون می سون ( نامادریش ) اومدن ( توجه جونگ سو داداش ناتنیش نیست ) ابا ایستاد و شروع به سخنرانی کرد
دائه جونگ: خیلی ممنون از عزیزانی که در مراسم عروسی پسر کوچیکم تشرف اوردن همینطور که میدونید جونگ کوک پسر کوچیکم جونگ کوک اخرین وارث من هست اون موفقیت های زیادی به دست اورده و خواهد اورد و عروسم جئون یونجی به او کمک خواهد کرد
یونجی: بعد از تموم شدن حرف های اقای جئون منو جونگ کوک رو بروی هم ایستادیم
جونگ کوک: عهد میبندم در شادی و غم در سلامتی و بیماری......
یونجی: در گرفتاری و مشکلات در خوشی ........
عاقد: از این پس شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
یونجی: دست همو گرفتیم و به سمت مردم برگشتیم و تعظیم کردیم همه دست میزدن روبروی هم ایستادیم جونگ کوک پیشونیم رو بوسید.......
( بعد از مراسم )
جونگ کوک: بلاخره این مراسم کسل کننده تموم شد حوصلم سر رفته بود ابا به سمتمون اومد هر دومون تعظیم کردیم
دائه جونگ: تبریک میگم
یونجی: خیلی ممنون
جونگ سو : امید وارم خوشبخت بشی جئون جونگ کوک
جونگ کوک: حتمی میشم نگران نباش
می سون: حالا باید ببینیم وارث تاج و تخت جئون بچه کدمتون خواهد بود!
جونگ سو : همینطوره مادر!
......
اسلاید ها: یونجی، جونگ کوک، تالار عروسی
یونجی: دیگه تموم شد تا چند لحظه دیگه تموم زندگیم عوض میشه
از زبان نویسنده: درسته تا لحظاتی دیگه به کل زندگیت عوض میشه و توی دریایی میوفتی که توش خفه میشی !
جونگ کوک: چه جالب همه با کسی ازدواج میکنن که دوسش دارن اما من برای اهدافم ازدواج میکنم رفتم در اتاقو زدم و وارد شدم یونجی بلند شد و با لبخند همیشگیش بهم نگاه کرد وقتی بهش نگاه میکردم از خودم متنفر میشدم اه یونجی من یونجی بیچاره من چرا اینقدر ساده ای چرا اینقدر دنیا رو ساده میگیری به سمتش رفتم و بغلش کردم
خیلی خوشگل شدی چاگیا
یونجی: تو هم خیلی خوشتیپ شدی
اریک: در زدم وارد اتاق شدم چشمم که به یونجی خورد بغضی وجودم رو فرا گرفت خیلی خوشگل شده بود خیلی خوشحال بود معصومیتش خشمگینم میکرد ایکاش اونم ذره ای مثل جونگ کوک بود!
خب دیگه وقتشه برین تو سالن
جونگ کوک: بلند شدم و دست یونجی رو گرفتم و به سمت سالن رفتم همه مردم دست میزدن خیلی ها از اینکه پسر کوچیک خانواده جئون ازدواج کرده بود خوشحال بودن خیلی ها هم از این مورد عصبی بودن به مردم که نگاه میکردم یه چیز رو به خوبی میدیدم خودخواهی! رفتیم و روبروی مردم دست در دست ایستادیم که ابا ( باباش ) و جئون جونگ سو ( داداشش ) و در اخر......جئون می سون ( نامادریش ) اومدن ( توجه جونگ سو داداش ناتنیش نیست ) ابا ایستاد و شروع به سخنرانی کرد
دائه جونگ: خیلی ممنون از عزیزانی که در مراسم عروسی پسر کوچیکم تشرف اوردن همینطور که میدونید جونگ کوک پسر کوچیکم جونگ کوک اخرین وارث من هست اون موفقیت های زیادی به دست اورده و خواهد اورد و عروسم جئون یونجی به او کمک خواهد کرد
یونجی: بعد از تموم شدن حرف های اقای جئون منو جونگ کوک رو بروی هم ایستادیم
جونگ کوک: عهد میبندم در شادی و غم در سلامتی و بیماری......
یونجی: در گرفتاری و مشکلات در خوشی ........
عاقد: از این پس شما رو زن و شوهر اعلام میکنم
یونجی: دست همو گرفتیم و به سمت مردم برگشتیم و تعظیم کردیم همه دست میزدن روبروی هم ایستادیم جونگ کوک پیشونیم رو بوسید.......
( بعد از مراسم )
جونگ کوک: بلاخره این مراسم کسل کننده تموم شد حوصلم سر رفته بود ابا به سمتمون اومد هر دومون تعظیم کردیم
دائه جونگ: تبریک میگم
یونجی: خیلی ممنون
جونگ سو : امید وارم خوشبخت بشی جئون جونگ کوک
جونگ کوک: حتمی میشم نگران نباش
می سون: حالا باید ببینیم وارث تاج و تخت جئون بچه کدمتون خواهد بود!
جونگ سو : همینطوره مادر!
......
۱۹.۶k
۰۹ اسفند ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.