مش/روب من :)
نام : مش/روب من 🍷✨️
نویسنده: خودم💀🚬
پارت سوم
ات = +
تهیونگ = &
* ات حرف میزنه
وای باورم نمیشد
قبول کرده بود
ل/باشو گذاشت رو ل/بام
و مک میزد
وایی چه حس ل/ذت بخشی
اما من جون نداشتم
در حال ل/بگیری بودیم که بیهوش شدم
بعد چند ساعت بیدار شدم دیدم جلوی
آیینه اتاق نشسته
فکر کنم منتظر بود به هوش بیام
فهمید به هوش اومدم
اومد رو تخت نشست گفت
* تهیونگ حرف میزنه
& = دیدم بهوش اومده
رفتم نشستم پیشش
گفتم خوبی؟
یهو بی هوش شدی
فکر کنم بدنت ضعف کرده بود
الان میرم میگم برات خوراکی بیارن
چی میخوای؟
+ = اومم آره بیهوش شدم
از دیشب چیزی نخورده بودم
امم پیتزا
& = اوکی بیبی
+ = تنک ددی تهیونگ
افکار تهیونگ:
(اومم حس خوبی بود حیف لعنتی بیهوش شد باید بیشتر انجام بدیم من د/دی فا/کر هستم اونم بیب منه)
افکار ا/ت :
(الان داره چه فکری میکنه؟ آیا واقعا نگرانمه؟
یا فقط برای لذت خودشه؟
نباید زیاد باهاش صمیمی بشم)
* ا/ت حرف میزنه
+ = بعد بیست دقیقه پیتزا رسید
خیلی منتظر بودممم
بلاخرههه
& = ا/ت شروع به خوردن پیتزا کرد
ازم خواست باهاش همراهی کنم
خوب بود! یه شام لذیذ کنار یکی که دوستش دارم؟!
خب شاید یه شروع تازه بود..!
اما خب هیچ چیز مشخص نبود که ا/ت یهویی اومد سمتم..!
این داستان ادامه دارد..
شرط : 10 فالوور و لایک و حمایت
نویسنده: خودم💀🚬
پارت سوم
ات = +
تهیونگ = &
* ات حرف میزنه
وای باورم نمیشد
قبول کرده بود
ل/باشو گذاشت رو ل/بام
و مک میزد
وایی چه حس ل/ذت بخشی
اما من جون نداشتم
در حال ل/بگیری بودیم که بیهوش شدم
بعد چند ساعت بیدار شدم دیدم جلوی
آیینه اتاق نشسته
فکر کنم منتظر بود به هوش بیام
فهمید به هوش اومدم
اومد رو تخت نشست گفت
* تهیونگ حرف میزنه
& = دیدم بهوش اومده
رفتم نشستم پیشش
گفتم خوبی؟
یهو بی هوش شدی
فکر کنم بدنت ضعف کرده بود
الان میرم میگم برات خوراکی بیارن
چی میخوای؟
+ = اومم آره بیهوش شدم
از دیشب چیزی نخورده بودم
امم پیتزا
& = اوکی بیبی
+ = تنک ددی تهیونگ
افکار تهیونگ:
(اومم حس خوبی بود حیف لعنتی بیهوش شد باید بیشتر انجام بدیم من د/دی فا/کر هستم اونم بیب منه)
افکار ا/ت :
(الان داره چه فکری میکنه؟ آیا واقعا نگرانمه؟
یا فقط برای لذت خودشه؟
نباید زیاد باهاش صمیمی بشم)
* ا/ت حرف میزنه
+ = بعد بیست دقیقه پیتزا رسید
خیلی منتظر بودممم
بلاخرههه
& = ا/ت شروع به خوردن پیتزا کرد
ازم خواست باهاش همراهی کنم
خوب بود! یه شام لذیذ کنار یکی که دوستش دارم؟!
خب شاید یه شروع تازه بود..!
اما خب هیچ چیز مشخص نبود که ا/ت یهویی اومد سمتم..!
این داستان ادامه دارد..
شرط : 10 فالوور و لایک و حمایت
۴.۱k
۱۷ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.