Fake jimin 🦋💜
Forced Love 🦋💜p6💜
از خواب بلند شدم ولی هنوز ات خواب بود که یهو موبایلم زنگ خورد (علامت تهیونگ٪)
٪: چطوری داداش؟!
جیمین: خوبم ممنون تو خوبی؟!
٪: ممنون میگم امشب یه مهمونیه رسمی داریم بین مافیا بازا اگه خواستی تو لیا بیاین
جیمین: لیااا حرفشم نزن اون دختره هـ. رزه بهم خیانت کرد و منم پرتش کردم بیرون
٪:اوههه
جیمین: الان بایه دختری آشنا شدم خیلی دوسش دارم عاشقشم بهش گفتم که دوسش دارم ولی اون هنوز جوابی بم نداده
٪: به به چشمم روشن دادشمون عاشق شده خب جیمین دیگه بحثو ولش فقط تا ساعت نه بیاین بقیه بچه ها هم هستن
جیمین: باشه میام داداش خدافظ
٪: خدافظ
یه نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت هشته خوبه یه ساعت وقت داشتم ات رو بیدار کردم و بهش گفتم میخوایم بریم مهمونی
ویوات:
جیمین بیدارم کردو گفت میخوایم بریم مهمونی بزرگ مافیا بازا منم گفتم باشه
رفتم حموم 10مینی و اومدم یه لباس شیک بازه مشکی پوشیدم آرایش قشنگی انجام دادم موهامم یه کمی از کف سر بافتمو بهشون حالت دادم (لباس ات پست بعدی)
ویوجیمین:
منم رفتم دوش گرفتم یه کت شلوار مشکی خوشگل پوشیدم موهامم ژل زدم (لباس جیمین پست بعدی)
جیمین: وااوو خانوم پارک ات چه خوشگل شدی؟!
ات: خوشگل بودم😌
جیمین: بله درستههه👌
یه نگاه انداختم به ساعت ده دقیقه وقت داشتیم به بادیگاردا گفتم ماشینو حاضر کنن
جیمین: آجوما شاید ما شب خونه نیایم
آجوما: باااشه پسرم(از تو آشپزخونه)
رفتیم سوار ماشین شدیم ودست اتو گرفتم
ورسیدیم و...............
کی فکرشو میکرد جیمین به این سردو خشنی بتونه عاشق بشه؟!
من که فکرشو نمیکردم
شماها چی؟!
تو کامنتا بگین 💓
از خواب بلند شدم ولی هنوز ات خواب بود که یهو موبایلم زنگ خورد (علامت تهیونگ٪)
٪: چطوری داداش؟!
جیمین: خوبم ممنون تو خوبی؟!
٪: ممنون میگم امشب یه مهمونیه رسمی داریم بین مافیا بازا اگه خواستی تو لیا بیاین
جیمین: لیااا حرفشم نزن اون دختره هـ. رزه بهم خیانت کرد و منم پرتش کردم بیرون
٪:اوههه
جیمین: الان بایه دختری آشنا شدم خیلی دوسش دارم عاشقشم بهش گفتم که دوسش دارم ولی اون هنوز جوابی بم نداده
٪: به به چشمم روشن دادشمون عاشق شده خب جیمین دیگه بحثو ولش فقط تا ساعت نه بیاین بقیه بچه ها هم هستن
جیمین: باشه میام داداش خدافظ
٪: خدافظ
یه نگاهی به ساعت کردم دیدم ساعت هشته خوبه یه ساعت وقت داشتم ات رو بیدار کردم و بهش گفتم میخوایم بریم مهمونی
ویوات:
جیمین بیدارم کردو گفت میخوایم بریم مهمونی بزرگ مافیا بازا منم گفتم باشه
رفتم حموم 10مینی و اومدم یه لباس شیک بازه مشکی پوشیدم آرایش قشنگی انجام دادم موهامم یه کمی از کف سر بافتمو بهشون حالت دادم (لباس ات پست بعدی)
ویوجیمین:
منم رفتم دوش گرفتم یه کت شلوار مشکی خوشگل پوشیدم موهامم ژل زدم (لباس جیمین پست بعدی)
جیمین: وااوو خانوم پارک ات چه خوشگل شدی؟!
ات: خوشگل بودم😌
جیمین: بله درستههه👌
یه نگاه انداختم به ساعت ده دقیقه وقت داشتیم به بادیگاردا گفتم ماشینو حاضر کنن
جیمین: آجوما شاید ما شب خونه نیایم
آجوما: باااشه پسرم(از تو آشپزخونه)
رفتیم سوار ماشین شدیم ودست اتو گرفتم
ورسیدیم و...............
کی فکرشو میکرد جیمین به این سردو خشنی بتونه عاشق بشه؟!
من که فکرشو نمیکردم
شماها چی؟!
تو کامنتا بگین 💓
۱۲.۰k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.