ارباب بی منطق🖤پارت 30
دوروز بعد
ا٫ت:سلام جونگ کوکا
جونگ کوک:سلام ا٫ت میگم بیا بشین
ا٫ت :باش
جونگ کوک:ا٫ت میگم میخوام یک چیزی بهت بگم ،من تورا خیلی دوست دارم تو هم منا دوست داری بیا با هم ازدواج کنیم باشه؟
ا٫ت:چی ؟ازدواج؟از این تصمیمت مطمئنی؟چرا یهویی این حرفا مبزنی؟
جونگ کوک:ببشتر از همیشه وقتی توی کما بودم هم حتی فقط ذهنم پیش تو بود ا٫ت من تاحالا هیچکسا دوست نداشتم خودت میدونیمن خیلی خشنم ولی ولی برای تو نمیتونم اون ادم باشم تو منا یک جونگ کوک جدید کردی ومن این جونگ کوک جدیدا خیلی دوست دارم لطفا لطفا
ا٫ت:جونگ کوکم تو هم وقتی اومدی تو زندگیه من زندگیم خیلی رنگارا رنگ شد من موافقم ولی بزار حالت بهتر شه
جونگ کوک:قربون اون چشمات برم ماه قشنگم
ا٫ت: اینجوری نگو من خجالت میکشم
جونگ کوک:چرا باید خجالت بکشی ؟هوم؟🤨اشکالی داره قربون صدقه عشقم میرم؟
ا٫ت:معلومه که نه اشکالی نداره ولی جونگ کوک هیچکس تاحالا به من محبت نکرده بود
جونگ کوک:ا٫ت مبدونم خیلی سختی کشیدی نه طعم پول چشیدی نه عشق نه خانواده ای داشتی از وقتی چشم باز کردی همش داشتی کار میکردی وسختی میکشیدی ولی من پدر هر کسی که تورا تاحالا به گریه انداخته در میارم قسممیخورم ففط وایسا یکم حالم بهتر شه
ا٫ت:جونگ کوک وقتی تورا تیر زدند جیهوپ به عمارت حمله کرد ومنا برد عمارت نامجون
جونگ کوک: چی میگی تو😡؟
ا٫ت: اروم باش من گفتم خودم بهت بگم که کمتر غصبانی بشی ولی تو که داری باز عصبی میشی منا میارسونیا
جونگ کوک:اخه ..
ا٫ت: هیش بزار ادامشا بگم فکر میکرد دارم هموز زیر دستت اذیت میشم چون اون زمان که مارا به عنوان برده اوردند اینجا جیهوپ هم اتاقیم بود وسابفه دار خیلی کمکا بهم کرد برای همین رابطه دوستانه داشتیم فهمیدم برای نامجون کار میکنه وتونسته بهت ضریه بزنه وقتی کل قضیه ی خودم وتورا بهش گفتم قبول کرد ازادم کنه واوردم پیش تو ولی لطفا اروم باش جونگ کوک لطفا
جونگ کوک:له خدا قسم دستاشا میشکنم اگه دستش بهت خورده باشه
ا٫ت:جونگ کوک اروم باش من مبگم کاریم نداشت تو باز حرف خودتا میزنی
جونگ کوک:فقط وایساداز اینجا بلند شم اولین کارم اینه حساب اونا برسم
ا٫ت :باشه حساب اونم برس ولی فعلا خودتا خسته نکن عزیزم راستی وقتی داشتم مبومدم اتاقت دکترا دیدم گفت مبتونه مرخص شه جونگ کوک به جیمین گقتم کارای ترخیصت را انجام بده الانم لطفا بیا حاضر شو تا زودتر بریم عمارت
جونگ کوک:چرا زودتر نگقتی من خوشحال شدم
ا٫ت :انقدر استرسه گفتن این ماجرا را داشتم گفتم اول اینا بهت بگم یادم رفت به کل ببخشید
جونگ کوک:اشکال نداره خوشگلم
ا٫ت:پس اماده شو
از زبون ا٫ت
کنار وایسادم وداشتم وسایل را جمع میکردم سرما برگردوندم که با هیکل لخت جونگ کوک روبه رو شدم سریع دستما گذاشنم رو چشمام و
داد زدم:اهای جونگ کوکا چرا اینطوری خودتا جلوی من لخت کردی؟
جونگ کوک:ا٫ت من فقط بلوزم را در اوردم خوبه شلوارا در نیوردم بعدشم وایسا ببینم خودت گفتی اماده شو
ا٫ت:چیزه خوب به من میگفتی برم بیرون
جونگ کوک:ا٫ت ببخشید اگه ناراحت شدی ولی خداوکیلی قراره شوهرت بشماا
ا٫ت:حالا تا اون وقت ،منمیرم ببرون زود باش اماده شو
جونگ کوک:چشم بانو
------------------------------------
نامجون:جیهوپ چطور اون حروم زاده جون سالم به در برد خیلی بد میشه خیلی خیلی زیاد حتما برای انتقام میاد
جیهوپ:من گفتم این سگ صد تا جون داره باید همون اول یکیا میفرستادیم تا توی بیمارستان بکشتش
نامجون:انگار حال خوب نیستا برادر من، تهیونگ همه جارا بادیگارد گذاشته بود نفوذ ما غیر ممکن بود قشنگ
جیهوپ:جاسوس برام خبر اورد جئون امروز مرخص میشه نظرت چبه یکی از جاسوسامون را قبل از اومدن جئون به عمارتش بزاریم جای یکی از بادیگارداش اینطور میتونیم توی یک موقعیت خوب قشنگ از پا درش بیاریم
نامجون:فکر خوبیه😏
لطفا حمایت کیند دوستانننن
ا٫ت:سلام جونگ کوکا
جونگ کوک:سلام ا٫ت میگم بیا بشین
ا٫ت :باش
جونگ کوک:ا٫ت میگم میخوام یک چیزی بهت بگم ،من تورا خیلی دوست دارم تو هم منا دوست داری بیا با هم ازدواج کنیم باشه؟
ا٫ت:چی ؟ازدواج؟از این تصمیمت مطمئنی؟چرا یهویی این حرفا مبزنی؟
جونگ کوک:ببشتر از همیشه وقتی توی کما بودم هم حتی فقط ذهنم پیش تو بود ا٫ت من تاحالا هیچکسا دوست نداشتم خودت میدونیمن خیلی خشنم ولی ولی برای تو نمیتونم اون ادم باشم تو منا یک جونگ کوک جدید کردی ومن این جونگ کوک جدیدا خیلی دوست دارم لطفا لطفا
ا٫ت:جونگ کوکم تو هم وقتی اومدی تو زندگیه من زندگیم خیلی رنگارا رنگ شد من موافقم ولی بزار حالت بهتر شه
جونگ کوک:قربون اون چشمات برم ماه قشنگم
ا٫ت: اینجوری نگو من خجالت میکشم
جونگ کوک:چرا باید خجالت بکشی ؟هوم؟🤨اشکالی داره قربون صدقه عشقم میرم؟
ا٫ت:معلومه که نه اشکالی نداره ولی جونگ کوک هیچکس تاحالا به من محبت نکرده بود
جونگ کوک:ا٫ت مبدونم خیلی سختی کشیدی نه طعم پول چشیدی نه عشق نه خانواده ای داشتی از وقتی چشم باز کردی همش داشتی کار میکردی وسختی میکشیدی ولی من پدر هر کسی که تورا تاحالا به گریه انداخته در میارم قسممیخورم ففط وایسا یکم حالم بهتر شه
ا٫ت:جونگ کوک وقتی تورا تیر زدند جیهوپ به عمارت حمله کرد ومنا برد عمارت نامجون
جونگ کوک: چی میگی تو😡؟
ا٫ت: اروم باش من گفتم خودم بهت بگم که کمتر غصبانی بشی ولی تو که داری باز عصبی میشی منا میارسونیا
جونگ کوک:اخه ..
ا٫ت: هیش بزار ادامشا بگم فکر میکرد دارم هموز زیر دستت اذیت میشم چون اون زمان که مارا به عنوان برده اوردند اینجا جیهوپ هم اتاقیم بود وسابفه دار خیلی کمکا بهم کرد برای همین رابطه دوستانه داشتیم فهمیدم برای نامجون کار میکنه وتونسته بهت ضریه بزنه وقتی کل قضیه ی خودم وتورا بهش گفتم قبول کرد ازادم کنه واوردم پیش تو ولی لطفا اروم باش جونگ کوک لطفا
جونگ کوک:له خدا قسم دستاشا میشکنم اگه دستش بهت خورده باشه
ا٫ت:جونگ کوک اروم باش من مبگم کاریم نداشت تو باز حرف خودتا میزنی
جونگ کوک:فقط وایساداز اینجا بلند شم اولین کارم اینه حساب اونا برسم
ا٫ت :باشه حساب اونم برس ولی فعلا خودتا خسته نکن عزیزم راستی وقتی داشتم مبومدم اتاقت دکترا دیدم گفت مبتونه مرخص شه جونگ کوک به جیمین گقتم کارای ترخیصت را انجام بده الانم لطفا بیا حاضر شو تا زودتر بریم عمارت
جونگ کوک:چرا زودتر نگقتی من خوشحال شدم
ا٫ت :انقدر استرسه گفتن این ماجرا را داشتم گفتم اول اینا بهت بگم یادم رفت به کل ببخشید
جونگ کوک:اشکال نداره خوشگلم
ا٫ت:پس اماده شو
از زبون ا٫ت
کنار وایسادم وداشتم وسایل را جمع میکردم سرما برگردوندم که با هیکل لخت جونگ کوک روبه رو شدم سریع دستما گذاشنم رو چشمام و
داد زدم:اهای جونگ کوکا چرا اینطوری خودتا جلوی من لخت کردی؟
جونگ کوک:ا٫ت من فقط بلوزم را در اوردم خوبه شلوارا در نیوردم بعدشم وایسا ببینم خودت گفتی اماده شو
ا٫ت:چیزه خوب به من میگفتی برم بیرون
جونگ کوک:ا٫ت ببخشید اگه ناراحت شدی ولی خداوکیلی قراره شوهرت بشماا
ا٫ت:حالا تا اون وقت ،منمیرم ببرون زود باش اماده شو
جونگ کوک:چشم بانو
------------------------------------
نامجون:جیهوپ چطور اون حروم زاده جون سالم به در برد خیلی بد میشه خیلی خیلی زیاد حتما برای انتقام میاد
جیهوپ:من گفتم این سگ صد تا جون داره باید همون اول یکیا میفرستادیم تا توی بیمارستان بکشتش
نامجون:انگار حال خوب نیستا برادر من، تهیونگ همه جارا بادیگارد گذاشته بود نفوذ ما غیر ممکن بود قشنگ
جیهوپ:جاسوس برام خبر اورد جئون امروز مرخص میشه نظرت چبه یکی از جاسوسامون را قبل از اومدن جئون به عمارتش بزاریم جای یکی از بادیگارداش اینطور میتونیم توی یک موقعیت خوب قشنگ از پا درش بیاریم
نامجون:فکر خوبیه😏
لطفا حمایت کیند دوستانننن
۲۱.۲k
۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.