بازی عشق 🧠🫀
Part 5
ته یانگ :چیزی نیست کارش داشتم همین
پدر ات: آها اوکی
ته یانگ ویو
فک کنم چیزی نگفته به عمو
رفتم سمت اتاق ات
( تق تق تق)
ات: بیا تو
ات ویو سرم پایین متوجه نشدم کی اومده تو
ته یانگ : ات من متاسفم
ات : گمشو بیرون عوضی
ته یانگ میاد نزدیک تر
ات : از همون اولش حالم ازت بهم میخورد ای کاش زودتر میگفتی به بابام که تو منو دوست نداری راحت میشدم از شرت
ته یانگ : من فقط با اون دختر واسه سرگرمی بودم همین
ات: هه ته یانگ باز برای سرگرمی برو پیش همون معلوم نیست سر چندتا دختر رو اینجوری شیره مالیدی من ازت حالم بهم میخوره از زندگیم برو بیرون عوضی بدردنخور
ته یانگ : ببخش ات
ات: من ازت خوشم نمیاد پس منم راحت بزار اگه هم میخوای چیزی به بابام نگم از من دور شو فهمیدی
ته یانگ: با ناراحتی ) باشه باشه من رفتم ولی تو پشیمون میشی
ات: نه نمیشم تو چی داری که ب خوام پشیمون شم
ته یانگ ویو
میرع از اتاق بیرون
ته یانگ: عمو خدافس
پدر ات: چیزی شده
ته یانگ : نه چیزی نشده ی چی باید به ات میدادم همین خدافس ( میره بیرون )
پدر ات: خدافس
ات ویو
آخیش از دست این یکی راحت شدم پسره ی کنه
ته یانگ ویو
حالیت میکنم کیم ات عوضی ی جور ازت انتقام میگیرم که آرزوی مرگ کنی
صبح روز بعد
ات ویو
با صدای آلارم گوشی بلند شدم اههه امروز باید برم خداا چرا منو نمیکشی راحتم کنی رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم موهامو با سشوار خشک کردم ی ارایش ملایمی انجام دادم و ی ست کت کرمی پوشیدم رفتم پایین
پدر ات ویو
نشسته بودم منتظر ات که بیاد صبحونه بخوریم این یکی کار هام انجام بده من میشم ثروتمندترین مرد جهان و انتقامم رو از جئون هم میگیرم با ورشکسته کردنش بعد دیگه از شر این دختر راحت میشم
ته یانگ :چیزی نیست کارش داشتم همین
پدر ات: آها اوکی
ته یانگ ویو
فک کنم چیزی نگفته به عمو
رفتم سمت اتاق ات
( تق تق تق)
ات: بیا تو
ات ویو سرم پایین متوجه نشدم کی اومده تو
ته یانگ : ات من متاسفم
ات : گمشو بیرون عوضی
ته یانگ میاد نزدیک تر
ات : از همون اولش حالم ازت بهم میخورد ای کاش زودتر میگفتی به بابام که تو منو دوست نداری راحت میشدم از شرت
ته یانگ : من فقط با اون دختر واسه سرگرمی بودم همین
ات: هه ته یانگ باز برای سرگرمی برو پیش همون معلوم نیست سر چندتا دختر رو اینجوری شیره مالیدی من ازت حالم بهم میخوره از زندگیم برو بیرون عوضی بدردنخور
ته یانگ : ببخش ات
ات: من ازت خوشم نمیاد پس منم راحت بزار اگه هم میخوای چیزی به بابام نگم از من دور شو فهمیدی
ته یانگ: با ناراحتی ) باشه باشه من رفتم ولی تو پشیمون میشی
ات: نه نمیشم تو چی داری که ب خوام پشیمون شم
ته یانگ ویو
میرع از اتاق بیرون
ته یانگ: عمو خدافس
پدر ات: چیزی شده
ته یانگ : نه چیزی نشده ی چی باید به ات میدادم همین خدافس ( میره بیرون )
پدر ات: خدافس
ات ویو
آخیش از دست این یکی راحت شدم پسره ی کنه
ته یانگ ویو
حالیت میکنم کیم ات عوضی ی جور ازت انتقام میگیرم که آرزوی مرگ کنی
صبح روز بعد
ات ویو
با صدای آلارم گوشی بلند شدم اههه امروز باید برم خداا چرا منو نمیکشی راحتم کنی رفتم ی دوش ۱۵ مینی گرفتم اومدم موهامو با سشوار خشک کردم ی ارایش ملایمی انجام دادم و ی ست کت کرمی پوشیدم رفتم پایین
پدر ات ویو
نشسته بودم منتظر ات که بیاد صبحونه بخوریم این یکی کار هام انجام بده من میشم ثروتمندترین مرد جهان و انتقامم رو از جئون هم میگیرم با ورشکسته کردنش بعد دیگه از شر این دختر راحت میشم
۷.۲k
۱۱ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.