تک پارتی جیهوپ

از خواب بیدار شدم و نفس نفس میزدم می تونستم حس کنم واقعا خیس عرق بودم جیهوپ در اتاق رو باز کرد و لیوان به دست اومد سمتم واقعا بهترین کسی که تو عمرم دیدم بعد اتفاقی که ۷ سالم بود و برام افتاد که حتی یاد آوریش هم منو دیونه می کنه اون شده بود واسه من یه خونواده هر کاری می خواستم می کردم حتی ازش مشورت می گرفتم بدون اینکه بگه نکن فقط سعی می کرد بفهمونه کاری که دارم انجام میدم بفهمم درسته یا نه لیوان رو ازش گرفتم و آب رو سر کشیدم یه دستمال آورد و رو پیشونی خیس از عرقم کشید
+ا.ت بعد امضای اون قرار داد حالت خیلی بده هنوز دیر نشده میخوای که......
_نه باید انتقامم ازش بگیرم
+هر کاری خواستی کردی و من هیچی نگفتم ولی این خیلی فرق داره ا.ت شب و روزت شده کابوس دیگه اون ا.ت ثابق نیستی فکر کردی نمی فهمم یه گاهی تو خلوت خودت جایی که کسی نباش می‌شینی و گریه می کنی
_به هر حال حاضر نیستم کسی بخواد اشکام رو ببینه
+حتی منی که نزدیک ترین هستم نسبت به بقیه
_حتی تو .....اگه میشه برو می‌خوام بخوابم
لبخند ی زد و از اتاق زد بیرون واقعا پسر خوبی بود و بیشتر از هر کسی میشناختمش ولی واقعا واسم سخت بود یه جورایی منظورش رو فهمیدم خیلی می خواست بهم نزدیک بشه منم میخواستم ولی ........دوری بهتر از هر چیزی واسم بود