ارباب سختگیر!
part ¼
کوک:بیب؟😐
ات:جانم خب
کوکمگه اینکه کور باشمو نفهمم خب از اینجا دیدم دیگه!
خنده آرومی کردمو حرفشو با سرم تایید کردم.
ات:راس میگی(با خنده)
کوک:یاااا به چی میخندی
به سمتش برگشتم و نگاهمو به صورتش دادم.
واقعا کیوت شده بود...
میخاستم انقدرررر بغلش کنم که دیگه پرتم کنه اونور؟
خودمو توی بغلش جا دادم که با نیشخند گفت:میدونستم دلت برای بغلم تنگ شده بود!
خنده ای کردمو گفتم:معلومه دلم واقعا برای بغل دوست پسر کیوتم تنگ شده بود!
کوک:من کیوتم؟
ات:خیلی بانی کوچولوی من
کوک:اسم جدیدمه؟
دوسش دارم! بانی!
ات:خوشت میاد؟
کوک:آره پیشی کوچولوی من!
ات:منم این اسمو دوست دارم! پیشی
کوک:بیب؟😐
ات:جانم خب
کوکمگه اینکه کور باشمو نفهمم خب از اینجا دیدم دیگه!
خنده آرومی کردمو حرفشو با سرم تایید کردم.
ات:راس میگی(با خنده)
کوک:یاااا به چی میخندی
به سمتش برگشتم و نگاهمو به صورتش دادم.
واقعا کیوت شده بود...
میخاستم انقدرررر بغلش کنم که دیگه پرتم کنه اونور؟
خودمو توی بغلش جا دادم که با نیشخند گفت:میدونستم دلت برای بغلم تنگ شده بود!
خنده ای کردمو گفتم:معلومه دلم واقعا برای بغل دوست پسر کیوتم تنگ شده بود!
کوک:من کیوتم؟
ات:خیلی بانی کوچولوی من
کوک:اسم جدیدمه؟
دوسش دارم! بانی!
ات:خوشت میاد؟
کوک:آره پیشی کوچولوی من!
ات:منم این اسمو دوست دارم! پیشی
۱۶.۵k
۱۱ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.