★چند پارتی★
★چند پارتی★
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 5
جیمین: اگر بلایی سرت بیاد چی
چآیون: هیچی نمیشه
جیمین: باشه
سوار ماشین شدیم رفتیم بار
۶ دقیقه بعد
رسیدیم بار که دیدم یونآ نشته منتظره منه رفتم پیشش گفتم 👇🏻
چآیون: سلام
یونآ: سلام عاجی (ذوق)
چآیون: چطوری؟
یونآ: خوبم تو چی؟
چآیون: منم خوبم
جیمین: سلام
یونآ: سلام
جونگکوک: سلام
یونآ: سلام شماها
چآیون: عام یونآ ایشون برادرمه جیمین
یونآ: خوشبختم 🤝🏻
جیمین: منم خوشبختم 🤝🏻
یونآ: و ایشون
چآیون: عام ایشون جونگکوکه
یونآ: جونگکوک چیه تو میشه
جونگکوک: من گ...
چآیون: بشینید تا دربارش صحبت کنیم
یونآ: باشه
نشستیم همچیو بهش گفتیم و گفت 👇🏻
یونآ: باور کردنش سخته
چآیون: میدونم
یونآ: میخوای یه چیزی بخوریم
چآیون: باشه من قبلش برم دستشویی
یونآ: باشه
رفتم دستشویی دیدم یکی اومده تو دستشویی زنانه بهش گفتم 👇🏻
چآیون: ببخشید اینجا دستشویی زنانست
غریبه: میدونم
چآیون: خو میدونید برا چی اومدید
غریبه: برای خوشگلیه تو
چآیون: چ...چی...چی (ترس)
اون مرد نزدیکم شد سعی کردم فرار کنم اما هرجاییو نگاه میکردم جایی نبود که فرار کنم پس جیغ زدم مَرده اومد منو محکم گرفت و یه تیکه از پوست لبمو کند حولش دادم و دوباره جیغ بلند زدم دیدم جونگکوک تبدیل به گرگ شد و اون مَرد رو زخمی میکرد و تبدیل به انسان شد کتکش زد بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: زود باش فرار کنیم
چآیون: باشه (ترس)
رفتیم بیرون دیدم جونگکوک لباسشو جر داد و تبدیل به گرگ خشن شد گفت 👇🏻
جونگکوک: سریع سوار شو
چآیون: باش
★پارت بعدی رو میزارم که لایک کنید★
#بی_تی_اس #داستان #فیک #جونگکوک #فیک_از_جونگکوک
#تابع_قوانین_جمهوری_اسلامی
pirt: 5
جیمین: اگر بلایی سرت بیاد چی
چآیون: هیچی نمیشه
جیمین: باشه
سوار ماشین شدیم رفتیم بار
۶ دقیقه بعد
رسیدیم بار که دیدم یونآ نشته منتظره منه رفتم پیشش گفتم 👇🏻
چآیون: سلام
یونآ: سلام عاجی (ذوق)
چآیون: چطوری؟
یونآ: خوبم تو چی؟
چآیون: منم خوبم
جیمین: سلام
یونآ: سلام
جونگکوک: سلام
یونآ: سلام شماها
چآیون: عام یونآ ایشون برادرمه جیمین
یونآ: خوشبختم 🤝🏻
جیمین: منم خوشبختم 🤝🏻
یونآ: و ایشون
چآیون: عام ایشون جونگکوکه
یونآ: جونگکوک چیه تو میشه
جونگکوک: من گ...
چآیون: بشینید تا دربارش صحبت کنیم
یونآ: باشه
نشستیم همچیو بهش گفتیم و گفت 👇🏻
یونآ: باور کردنش سخته
چآیون: میدونم
یونآ: میخوای یه چیزی بخوریم
چآیون: باشه من قبلش برم دستشویی
یونآ: باشه
رفتم دستشویی دیدم یکی اومده تو دستشویی زنانه بهش گفتم 👇🏻
چآیون: ببخشید اینجا دستشویی زنانست
غریبه: میدونم
چآیون: خو میدونید برا چی اومدید
غریبه: برای خوشگلیه تو
چآیون: چ...چی...چی (ترس)
اون مرد نزدیکم شد سعی کردم فرار کنم اما هرجاییو نگاه میکردم جایی نبود که فرار کنم پس جیغ زدم مَرده اومد منو محکم گرفت و یه تیکه از پوست لبمو کند حولش دادم و دوباره جیغ بلند زدم دیدم جونگکوک تبدیل به گرگ شد و اون مَرد رو زخمی میکرد و تبدیل به انسان شد کتکش زد بهم گفت 👇🏻
جونگکوک: زود باش فرار کنیم
چآیون: باشه (ترس)
رفتیم بیرون دیدم جونگکوک لباسشو جر داد و تبدیل به گرگ خشن شد گفت 👇🏻
جونگکوک: سریع سوار شو
چآیون: باش
★پارت بعدی رو میزارم که لایک کنید★
#بی_تی_اس #داستان #فیک #جونگکوک #فیک_از_جونگکوک
۹.۵k
۱۰ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.