بعد بچه ها غذارو خوردن و از اون جارفتن بعد من رفتم به او
بعد بچه ها غذارو خوردن و از اون جارفتن بعد من رفتم به او ن رعیس کافه گفتم که اون دختر خوشگل رو میخام
*منضورت ات هست
اج آره
*من نمیتونم این کارو کنم
ویو جیمین
بعد یکم تهدید کردن گفت با شه م
میتونی بریش اتمام ویو جیمین
ویو ات
داشتم ظرف ها رو میشستم که لیا گفت
که رعیس کارت داره بعد رفتم که رعیس گفت
*ات تو بایدبا آقای پارک جیمین بری
من که بقزم گرفته بود گفتم چرا بعدرعیس گفت
*بخواطار اینکه آقای پارک روزی تورو خریده فردا میاد تو رو میبره
پس زود تر برو
نکته چون ات پدر و مادر نداره رعیسش مثل پدرومادرش هست
ویو فردا صبح از خواب بیدار شدم و رفتم
یک دوش پنج مینی گر فتم آرایش ساده
کردم و آقای پارک جیمین اومد ومن رو برد یک امارت که امارت نبودکه قصر بو د
خب بچه ها سن ات تغیر دادم سن ات
الان ۲۰سال است
*منضورت ات هست
اج آره
*من نمیتونم این کارو کنم
ویو جیمین
بعد یکم تهدید کردن گفت با شه م
میتونی بریش اتمام ویو جیمین
ویو ات
داشتم ظرف ها رو میشستم که لیا گفت
که رعیس کارت داره بعد رفتم که رعیس گفت
*ات تو بایدبا آقای پارک جیمین بری
من که بقزم گرفته بود گفتم چرا بعدرعیس گفت
*بخواطار اینکه آقای پارک روزی تورو خریده فردا میاد تو رو میبره
پس زود تر برو
نکته چون ات پدر و مادر نداره رعیسش مثل پدرومادرش هست
ویو فردا صبح از خواب بیدار شدم و رفتم
یک دوش پنج مینی گر فتم آرایش ساده
کردم و آقای پارک جیمین اومد ومن رو برد یک امارت که امارت نبودکه قصر بو د
خب بچه ها سن ات تغیر دادم سن ات
الان ۲۰سال است
۲.۴k
۱۳ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.