فیک سایه سیاه پارت 28
امشب پارتا طولانیه پس لایک یادت نره
پرش زمانی فردا شب :
دایانا ؛ با حس درد و ضعف
شدیدی چشمامو باز کردم ولی
اینقدر گیج بودم که نمیتونستم
بفهمم کجام
جیهوپ ؛ دو روزه که دایانا هنوز
بهوش نیومده و جیمین ۲۴ ساعته
توی بیمارستانه و اصن تکون نمیخوره
نه چیزی میخوره نه میخوابه مثل همیشه رفتم تا وضعیتشو چک کنم که
وقتی دیدم بهوش اومده بلند داد
زدم دایانا
رفتم پیشش وضعیتشو چک کردم
همه چی نرمال بود
جیهوپ : بلاخره بهوش اومدی خدایا شکرت
دایانا : من کجام
جیهوپ : توی بیمارستان ، خوبی ؟
دایانا : اره خوبم
جیمین ؛ توی راهرو بیمارستان
بودم که با صدای جیهوپ از فکر
اومدم بیرون و سریع رفتم تو
اتاق پیش دایانا ، خدایا شکرت
جیمین : دایانا ، حالت خوبه ؟
دایانا : رئیس پارک ، من خوبم
، شما خوبین ؟
جیمین : من خوبم خداروشکر
که بهوش اومدی
جیمین : درد داری ؟
دایانا : نه زیاد ، راستی
مونیکا چیشد؟
جیمین : اون مرده ، دیگه نگران
نباش اتفاقی نمیوفته قول میدم
دایانا : گفتم بهتون نگران نباشین
از اونجا میریم بیرون ، حدس
میزنم تهیونگ از روی سیگنال
ردمونو زده
جیمین : اره درسته همون تراشه
دایانا : خوشحالم که از اونجا خلاص شدیم اون دختر واقعا یه روانی بود
جیمین : معذرت میخوام دایانا
دایانا : برای چی قربان
جیمین : همه این اتفاقا به خاطر
من افتاد اون از روی دشمنی
با من ، تورو شکنجه کرد تو هیچ
ارتباطی به این مسئله نداشتی
دایانا : درسته قربان ولی من مامور
تیم شمام وظیفم حفاظت از شماست هیچوقت اجازه نمیدادم بهتون
اسیب بزنه حتی اگه میخواست
منو بکشه که فک کنم داشت
اینکارو میکرد
جیمین : ازت ممنونم به خاطر همه چی
دایانا : خواهش میکنم وظیفمه
جیهوپ : یه جورایی اینکارو کرده !
دایانا : منظورت چیه ؟
جیهوپ : قلبت برای ۴۰ ثانیه متوقف شد
دایانا : هه باورم نمیشه از مرگ برگشتم
جیمین : خیله خب ما بریم توام استراحت کن
دایانا : قربان ببخشید میشه بریم خونه
جیهوپ : نه هنوز حالت کاملا خوب نشده
جیمین : هر چی که دکتر بگه حالا هم استراحت کن ، در ضمن دیگه منو رئیس یا قربان صدا نکن همون جیمین کافیه
پرش زمانی فردا شب :
دایانا ؛ با حس درد و ضعف
شدیدی چشمامو باز کردم ولی
اینقدر گیج بودم که نمیتونستم
بفهمم کجام
جیهوپ ؛ دو روزه که دایانا هنوز
بهوش نیومده و جیمین ۲۴ ساعته
توی بیمارستانه و اصن تکون نمیخوره
نه چیزی میخوره نه میخوابه مثل همیشه رفتم تا وضعیتشو چک کنم که
وقتی دیدم بهوش اومده بلند داد
زدم دایانا
رفتم پیشش وضعیتشو چک کردم
همه چی نرمال بود
جیهوپ : بلاخره بهوش اومدی خدایا شکرت
دایانا : من کجام
جیهوپ : توی بیمارستان ، خوبی ؟
دایانا : اره خوبم
جیمین ؛ توی راهرو بیمارستان
بودم که با صدای جیهوپ از فکر
اومدم بیرون و سریع رفتم تو
اتاق پیش دایانا ، خدایا شکرت
جیمین : دایانا ، حالت خوبه ؟
دایانا : رئیس پارک ، من خوبم
، شما خوبین ؟
جیمین : من خوبم خداروشکر
که بهوش اومدی
جیمین : درد داری ؟
دایانا : نه زیاد ، راستی
مونیکا چیشد؟
جیمین : اون مرده ، دیگه نگران
نباش اتفاقی نمیوفته قول میدم
دایانا : گفتم بهتون نگران نباشین
از اونجا میریم بیرون ، حدس
میزنم تهیونگ از روی سیگنال
ردمونو زده
جیمین : اره درسته همون تراشه
دایانا : خوشحالم که از اونجا خلاص شدیم اون دختر واقعا یه روانی بود
جیمین : معذرت میخوام دایانا
دایانا : برای چی قربان
جیمین : همه این اتفاقا به خاطر
من افتاد اون از روی دشمنی
با من ، تورو شکنجه کرد تو هیچ
ارتباطی به این مسئله نداشتی
دایانا : درسته قربان ولی من مامور
تیم شمام وظیفم حفاظت از شماست هیچوقت اجازه نمیدادم بهتون
اسیب بزنه حتی اگه میخواست
منو بکشه که فک کنم داشت
اینکارو میکرد
جیمین : ازت ممنونم به خاطر همه چی
دایانا : خواهش میکنم وظیفمه
جیهوپ : یه جورایی اینکارو کرده !
دایانا : منظورت چیه ؟
جیهوپ : قلبت برای ۴۰ ثانیه متوقف شد
دایانا : هه باورم نمیشه از مرگ برگشتم
جیمین : خیله خب ما بریم توام استراحت کن
دایانا : قربان ببخشید میشه بریم خونه
جیهوپ : نه هنوز حالت کاملا خوب نشده
جیمین : هر چی که دکتر بگه حالا هم استراحت کن ، در ضمن دیگه منو رئیس یا قربان صدا نکن همون جیمین کافیه
۶۰.۷k
۰۶ مرداد ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.