✦✧✧ - ✧✧✦ اجـبــار p▪︎⁶⁷
پدصگ میمیری حرف نزنی
_نه
گفتم نه و سریع فرار کردم
کوک:
+همینارو حساب کنید......این....این..صدای..ا/ت بود
دیدم داره میدوه منم دویدم دنبالش
+ا/ت وایسا (داد)
_اوفف چطوری فهمید ای خدا میمیری انقد اذیتم نکنی
+ا/تتت لطفا
+خواهش میکنم وایسا
هر دو در حال دویدن بودن
+لعنتی گمش کردم
+عححح (خیلی عصبیه)
همش تقصیر خودمه داشتم با ا/ت زندگیمو میکردم خودم ریدم به زندگیم
برگشتم مغازه نودلارو بردم هتل
ج:چقد دیر کردی
+..................
ج: چیزی شده ناراحت به نظر میرسی
+فک کنم ا/ت و دیدم
ج: چی
+فکر که نه مطمئنم دیدمش
ج: داداش اینکه خیلی خوبه
+آره ولی نتونستم کاری کنم گمش کردم
ج: اشکال نداره انقد ناراحت نباش همین که فهمیدی حالش خوبه و اون دختره بهت دروغ نگفته خیلی خوبه
+............................
ا/ت:
رفتم خونه و زنگ زدم به سوآ چون تنها نفری که میدونه من اینجام اونه
_الو سوآ ازت توقع نداشتم
س: چرا چیشده
_چرا بهش گفتی اینجام . من بهت اعتماد کردم چرا اینکارو کردی
س: چی میگی کی چیو گفتم
_خودتو نزن به اون راه ح.....
س: اگه منظورت جونگ کوکه اون بخاطر شرکت اومده فک کنم باباش گفته باید بره به شرکت نمیدونم چی چی
_.................
س: باور کن من نگفتم
_ببخشید فکر کردم تو گفتی
س: اشکال نداره بابا
تو دلش: از اینکه دارم بهت دروغ میگم خیلی متاسفم
یک روز بعد:
+یه روز گذشت من نتونستم کاری کنم
ج: اگه صبور باشی میتونی
+نمیدونم باید چیکار کنم کجا رو بگردم
ج: به نظرت من به ا/ت زنگ بزنم
+سیمکارتشو عوض کرده
ج: رسما همه راه ها رو به رومون بسته
+ولی من پیداش میکنم بدون اون از اینجا نمیرم ........میرم به سوپر مارکت شاید اون ا/ت و بشناسه
••••••••••••••••••••
+همون خانومی که دیروز اومده بود
فروشنده: آها فک کنم تازه به این محل اومده........زیاد از ما خرید میکنه
+آدرسی چیزی ازش ندارین
ف:نه متاسفانه
لعنت به این شانس
خوبه حداقل میدونم همین نزدیکاس پس حتما تو یه شرکتی که نزدیکشه کار میکنه
_نه
گفتم نه و سریع فرار کردم
کوک:
+همینارو حساب کنید......این....این..صدای..ا/ت بود
دیدم داره میدوه منم دویدم دنبالش
+ا/ت وایسا (داد)
_اوفف چطوری فهمید ای خدا میمیری انقد اذیتم نکنی
+ا/تتت لطفا
+خواهش میکنم وایسا
هر دو در حال دویدن بودن
+لعنتی گمش کردم
+عححح (خیلی عصبیه)
همش تقصیر خودمه داشتم با ا/ت زندگیمو میکردم خودم ریدم به زندگیم
برگشتم مغازه نودلارو بردم هتل
ج:چقد دیر کردی
+..................
ج: چیزی شده ناراحت به نظر میرسی
+فک کنم ا/ت و دیدم
ج: چی
+فکر که نه مطمئنم دیدمش
ج: داداش اینکه خیلی خوبه
+آره ولی نتونستم کاری کنم گمش کردم
ج: اشکال نداره انقد ناراحت نباش همین که فهمیدی حالش خوبه و اون دختره بهت دروغ نگفته خیلی خوبه
+............................
ا/ت:
رفتم خونه و زنگ زدم به سوآ چون تنها نفری که میدونه من اینجام اونه
_الو سوآ ازت توقع نداشتم
س: چرا چیشده
_چرا بهش گفتی اینجام . من بهت اعتماد کردم چرا اینکارو کردی
س: چی میگی کی چیو گفتم
_خودتو نزن به اون راه ح.....
س: اگه منظورت جونگ کوکه اون بخاطر شرکت اومده فک کنم باباش گفته باید بره به شرکت نمیدونم چی چی
_.................
س: باور کن من نگفتم
_ببخشید فکر کردم تو گفتی
س: اشکال نداره بابا
تو دلش: از اینکه دارم بهت دروغ میگم خیلی متاسفم
یک روز بعد:
+یه روز گذشت من نتونستم کاری کنم
ج: اگه صبور باشی میتونی
+نمیدونم باید چیکار کنم کجا رو بگردم
ج: به نظرت من به ا/ت زنگ بزنم
+سیمکارتشو عوض کرده
ج: رسما همه راه ها رو به رومون بسته
+ولی من پیداش میکنم بدون اون از اینجا نمیرم ........میرم به سوپر مارکت شاید اون ا/ت و بشناسه
••••••••••••••••••••
+همون خانومی که دیروز اومده بود
فروشنده: آها فک کنم تازه به این محل اومده........زیاد از ما خرید میکنه
+آدرسی چیزی ازش ندارین
ف:نه متاسفانه
لعنت به این شانس
خوبه حداقل میدونم همین نزدیکاس پس حتما تو یه شرکتی که نزدیکشه کار میکنه
۱۷.۶k
۲۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.