𝐛𝐚𝐝 𝐛𝐨𝐲 p11
تا صدای کوک رو شنیدم هم خوشحال شدم هم ترسیدم الکس ازم جدا شد و رفت طرفش.....
الکس: اصلا به تو چه من چیکار میکنم؟؟
کوک: اتتتتت
ات: ب.بله *داشت اشکش رو پاک میکرد*
کوک ویو:
دیدم داره گریه میکنه اون پسره گاو فکر کرده کیه که اشک ات رو در بیاره رفت سمت ات خواستم بغلش کنم که خودشو پرت کرد تو بغلم
کوک: حالت خوبه؟
ات: هق.. اون...هق.. اذیتم کرد
کوک: آروم باش عزیزم *سر ات رو بوسید*
الکس: میدونم باهاتون چیکار کنم حالا میبینید*خنده شیطانی*
کوک: گمشو بابا
الکس رفت و داشت عین دیوونه ها میخندید پسره روانی نگاه کردم دیدم ات داره جلو خودشو میگیره که نخنده
کوک: چته؟
ات: واییی الکس خیلی شبیه آدمای روانیه
کوک: مگه نیست؟
ات: یاااا کوککککک
کوک: عه داد نزن گوشم درد گرفت
ات: رو مخ
کوک: بزا ببینم هنر دست جئون جونگکوک در چه حاله
ات: کوک چیکار میکنییییی
ات ویو:
دیدم کوک بلندم کرد گذاشت رو شونه هاش منو برد سمت ماشین
ات: الان میوفتمممم
کوک: آخ گوشمممم داد نزن
منو گذاشت تو ماشین خودشم اومد داخل
کوک: خوب بیبی گرل چخبرا
ات: چرا اینجوری نگام میکنی
کوک: بیا رو پام بشین بیب
ات: مگه مرض دارم
کوک: یا خودت میای یا بلندت میکنم به زور میزارمت
ات: نمیخواممممم
کوک: اینجوری نمیشه
منو بلند کرد گذاشت رو پاش
کوک: هومممم....
ات: به چی فکر میکنی؟
کوک: نظرت چیه منو ببوسی؟
ات: یاااااا کوککک
کوک: توروخدااااا *کیوت*
ات: گول چهرت رو نمیخورم
کوک: عه ات اذیت نکن
ات: خوب نمیخوام بزور که نمیشه
کوک: پس چرا گذاشتی اون گاو تورو ببوسه؟؟؟
ات: من نزاشتممممم بزور منو بوسید
کوک: حالا ناز نکن یه بوس کوچولو بده
ات: نه
کوک: باشه
ات: ناراح....
خواستم حرف بزنم که لبش رو محکم گذاشت رو لبم اول همراهی نکردم که با دستش کمرم رو فشار داد مجبور شدم همراهیش کنم
کوک: عاح چه خوب بود
ات: *اخم*
کوک: عه الان عصبانی هستی
ات: آره
کوک: برام مهم نیست:)
ات: کوککککککک
کوک: چیه؟
ات: مدرسه دیرمون شدهههههه
کوک: باشه بابا برای مجلس عروسی که دیرت نشده
ات: چه ربطی داشت
کوک: خیلی هم ربط داشت
تو راه هم همش عین سگ و گربه باهم بحث میکردیم تا رسیدیم دم در مدرسه
کوک: خانم کیم بفرمایید پایین
ات: خیلی ممنون مستر جئون
کوک: قابل شما رو نداشت
هانی ویو:
دو ساعت دم در مدرسه منتظر ات وایسادم نمیدونم کدوم گوری رفته که دیدم جونگکوک اومد و مثل همیشه دخترا عین دیوونه ها رفتن سمت ماشینش نمیدونم توی جونگکوک چی هست که دخترا دارن اینجوری خودشون رو براش میکشن
یه دختره: اون دانش آموز جدید نیست؟ تو ماشین کوک چیکار میکنه؟
تا دختره گفت تو ماشین کوک چیکار میکنه دویدم سمت ماشینش دیدم اومد از ماشین بیرون خودش بود ات دیوونه این همه وقت با جونگکوک چیکار میکرده؟
الکس: اصلا به تو چه من چیکار میکنم؟؟
کوک: اتتتتت
ات: ب.بله *داشت اشکش رو پاک میکرد*
کوک ویو:
دیدم داره گریه میکنه اون پسره گاو فکر کرده کیه که اشک ات رو در بیاره رفت سمت ات خواستم بغلش کنم که خودشو پرت کرد تو بغلم
کوک: حالت خوبه؟
ات: هق.. اون...هق.. اذیتم کرد
کوک: آروم باش عزیزم *سر ات رو بوسید*
الکس: میدونم باهاتون چیکار کنم حالا میبینید*خنده شیطانی*
کوک: گمشو بابا
الکس رفت و داشت عین دیوونه ها میخندید پسره روانی نگاه کردم دیدم ات داره جلو خودشو میگیره که نخنده
کوک: چته؟
ات: واییی الکس خیلی شبیه آدمای روانیه
کوک: مگه نیست؟
ات: یاااا کوککککک
کوک: عه داد نزن گوشم درد گرفت
ات: رو مخ
کوک: بزا ببینم هنر دست جئون جونگکوک در چه حاله
ات: کوک چیکار میکنییییی
ات ویو:
دیدم کوک بلندم کرد گذاشت رو شونه هاش منو برد سمت ماشین
ات: الان میوفتمممم
کوک: آخ گوشمممم داد نزن
منو گذاشت تو ماشین خودشم اومد داخل
کوک: خوب بیبی گرل چخبرا
ات: چرا اینجوری نگام میکنی
کوک: بیا رو پام بشین بیب
ات: مگه مرض دارم
کوک: یا خودت میای یا بلندت میکنم به زور میزارمت
ات: نمیخواممممم
کوک: اینجوری نمیشه
منو بلند کرد گذاشت رو پاش
کوک: هومممم....
ات: به چی فکر میکنی؟
کوک: نظرت چیه منو ببوسی؟
ات: یاااااا کوککک
کوک: توروخدااااا *کیوت*
ات: گول چهرت رو نمیخورم
کوک: عه ات اذیت نکن
ات: خوب نمیخوام بزور که نمیشه
کوک: پس چرا گذاشتی اون گاو تورو ببوسه؟؟؟
ات: من نزاشتممممم بزور منو بوسید
کوک: حالا ناز نکن یه بوس کوچولو بده
ات: نه
کوک: باشه
ات: ناراح....
خواستم حرف بزنم که لبش رو محکم گذاشت رو لبم اول همراهی نکردم که با دستش کمرم رو فشار داد مجبور شدم همراهیش کنم
کوک: عاح چه خوب بود
ات: *اخم*
کوک: عه الان عصبانی هستی
ات: آره
کوک: برام مهم نیست:)
ات: کوککککککک
کوک: چیه؟
ات: مدرسه دیرمون شدهههههه
کوک: باشه بابا برای مجلس عروسی که دیرت نشده
ات: چه ربطی داشت
کوک: خیلی هم ربط داشت
تو راه هم همش عین سگ و گربه باهم بحث میکردیم تا رسیدیم دم در مدرسه
کوک: خانم کیم بفرمایید پایین
ات: خیلی ممنون مستر جئون
کوک: قابل شما رو نداشت
هانی ویو:
دو ساعت دم در مدرسه منتظر ات وایسادم نمیدونم کدوم گوری رفته که دیدم جونگکوک اومد و مثل همیشه دخترا عین دیوونه ها رفتن سمت ماشینش نمیدونم توی جونگکوک چی هست که دخترا دارن اینجوری خودشون رو براش میکشن
یه دختره: اون دانش آموز جدید نیست؟ تو ماشین کوک چیکار میکنه؟
تا دختره گفت تو ماشین کوک چیکار میکنه دویدم سمت ماشینش دیدم اومد از ماشین بیرون خودش بود ات دیوونه این همه وقت با جونگکوک چیکار میکرده؟
۲۰.۸k
۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.