قسمت دوم پارت ۳۹
ه الان میره پیش مادر بزرگ
رفتم که بگیرمش مثل فرفره رفت
دیانا _درو زدمو رفتم داخل ارسلان و دیدم 😳
ارسلان تو اینجایی
ارسلان _عه دیانا من فکر کردم نیستی
ممد _رسیدم که یهو
دیانا _مادر بزرگ لطفا ممد رو نفرستی اتاقم من بدم میاد ازش
مادر بزرگ _🤬😡
دیانا _دست ارسلان و گرفتمو بردمش
اونور حیاط بهش گفتم وایسه تا لباسامو عوض کنم که وایساد و بعد رفتیم با ماشین ارسلان بیرون
رفتم که بگیرمش مثل فرفره رفت
دیانا _درو زدمو رفتم داخل ارسلان و دیدم 😳
ارسلان تو اینجایی
ارسلان _عه دیانا من فکر کردم نیستی
ممد _رسیدم که یهو
دیانا _مادر بزرگ لطفا ممد رو نفرستی اتاقم من بدم میاد ازش
مادر بزرگ _🤬😡
دیانا _دست ارسلان و گرفتمو بردمش
اونور حیاط بهش گفتم وایسه تا لباسامو عوض کنم که وایساد و بعد رفتیم با ماشین ارسلان بیرون
۱۵.۳k
۰۵ فروردین ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.