عشق تصادفی
عشق تصادفی
part:1
دیانا: وای باشه مامان الان میرم عه سلام من دیانا هستم ۱۹سالمه دانشگاه میرم مامانم گیر داده پاشم برم آماده شم برم دانشگاه
رفتم اتاقم آرایش کردم آماده شدم گوشیم زنگ خورد
(مکالمه نیکا و دیانا )
دیانا :بله بفرما عشقم
نیکا :سلام عشقم
نویسنده: اینجا دیانا با نیکا خواهر هستن نیکا با متین ازدواج کرده
دیانا: کاری داشتی زنگ زدی
نیکا : آره میگم متین پارتی گرفته دوستاش هم میخواد بیاد اگه میخوای بعد دانشگاه تو هم بیا
دیانا : باشه میبینم اگه شد میام
نیکا: باش خدافظ
دیانا: خدافظ
مامان دیانا: ........
part:1
دیانا: وای باشه مامان الان میرم عه سلام من دیانا هستم ۱۹سالمه دانشگاه میرم مامانم گیر داده پاشم برم آماده شم برم دانشگاه
رفتم اتاقم آرایش کردم آماده شدم گوشیم زنگ خورد
(مکالمه نیکا و دیانا )
دیانا :بله بفرما عشقم
نیکا :سلام عشقم
نویسنده: اینجا دیانا با نیکا خواهر هستن نیکا با متین ازدواج کرده
دیانا: کاری داشتی زنگ زدی
نیکا : آره میگم متین پارتی گرفته دوستاش هم میخواد بیاد اگه میخوای بعد دانشگاه تو هم بیا
دیانا : باشه میبینم اگه شد میام
نیکا: باش خدافظ
دیانا: خدافظ
مامان دیانا: ........
۱.۴k
۰۹ آذر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.