ادامش
جنی: خب جیسو اونی خوشحال شدم دیدمت...من برم ....چون الان بچه ها و لیسا منو میکشن.
جیسو: گفتی توی یه مهد کار میکنی؟
جنی: اره بعد از رفتن شما رفتم اونجا و بعد با لیسا آشنا شدم. اون دختر واقعا عالیه ....همیشه هوامو داشته.بهش حسودیم میشه....آخه بچه ها بیشتر از من دوسش دارن...
جیسو لپ جنی و کشید و گفت: ناراحت نباش اونا عاشق تو ان خب؟
جنی: من برم بای جیسو اونی....و بای رزی شی.
و از جلوی در رفت سمت ماشینش ولی دستش از پشت کشیده شد و برگشت.
رزی: صبر کن!
جنی به حالت منتظر نگاهش کرد ....
رزی: من....میخواستم یه زمان برای .....حرف زدن داشته باشیم.....میخوام درستش کنم...
جنی با عصبانیت توپید بهش: چیو؟ رابطه به فنا رفتمونو ؟ دوستی قبل اونو؟ دقیقا چی رو؟
رزی با صدای آرومی گفت: همه چیز رو...ولی با زمان...
جنی: این دفعه اونی که زود میبخشه من نیستم....
رزی: بازم تلاشمو میکنم....من هنوز عاشقتم....
The end 🔚
جیسو: گفتی توی یه مهد کار میکنی؟
جنی: اره بعد از رفتن شما رفتم اونجا و بعد با لیسا آشنا شدم. اون دختر واقعا عالیه ....همیشه هوامو داشته.بهش حسودیم میشه....آخه بچه ها بیشتر از من دوسش دارن...
جیسو لپ جنی و کشید و گفت: ناراحت نباش اونا عاشق تو ان خب؟
جنی: من برم بای جیسو اونی....و بای رزی شی.
و از جلوی در رفت سمت ماشینش ولی دستش از پشت کشیده شد و برگشت.
رزی: صبر کن!
جنی به حالت منتظر نگاهش کرد ....
رزی: من....میخواستم یه زمان برای .....حرف زدن داشته باشیم.....میخوام درستش کنم...
جنی با عصبانیت توپید بهش: چیو؟ رابطه به فنا رفتمونو ؟ دوستی قبل اونو؟ دقیقا چی رو؟
رزی با صدای آرومی گفت: همه چیز رو...ولی با زمان...
جنی: این دفعه اونی که زود میبخشه من نیستم....
رزی: بازم تلاشمو میکنم....من هنوز عاشقتم....
The end 🔚
۲.۷k
۲۹ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.