زنبوردار
Part:2
صبح ساعت ۷:۳۰دقیقه
جیمین
دیشب به حرفای خانم جانگ خیلی فکر کردم خب بعد نبود که برم بلاخره اون جای مادر و حامی منو داره .
بلند شد. حاضر شدم و رفتم به سمت کندو های عسل تا بهشون رسیدگی کنم .
بعد از رسیدگی و گرفتن عسل از زنبور های عزیزم به سمت خونه خانم جانگ رفتم که دیدم عصبی روی صندلی
نانویی نشسته به سمتش رفتم و پرسیدم .
جیمین:سلام خانم جانگ چیزی شده؟
ات :سلام جیمین خدایه من چطوری بهت بگم راستش من ۲ میلیون دلار برای یتیم خونه جمع کردم ولی ...
جیمین :ولی ؟
ات :یه اتفاقی افتادو کل پولام از حسابم رفت الانم هیچ پولی برام نمونده .
جیمین:این که خیلی بده اگر بخواین من .
حرفم با عصبی تر شدنش قطع شد و گفت .
ات :نه نه نه حتی فکرشم نکن پارک جیمین برو به کارت برس و این موضوع رو فراموش کن .
سرم و تکون دادم و خداحافظی کردم و رفتم سمت طویله.
شب ساعت ۸:۱۱ دقیقه
داشتم حاضر میشدم که برم اما صدای آلارم و دود شنیدم و جیغ ات ،سریع از در بیرون دویدم و رسیدم به خونه اون که
در واز بود ؟جلو تر که رفتم
باچیزی که دیدم باورش برام سخت بود ات خانم جانگ ....
فالو پلیز 😊
لایک ۱۰
کامنت ۱۲
صبح ساعت ۷:۳۰دقیقه
جیمین
دیشب به حرفای خانم جانگ خیلی فکر کردم خب بعد نبود که برم بلاخره اون جای مادر و حامی منو داره .
بلند شد. حاضر شدم و رفتم به سمت کندو های عسل تا بهشون رسیدگی کنم .
بعد از رسیدگی و گرفتن عسل از زنبور های عزیزم به سمت خونه خانم جانگ رفتم که دیدم عصبی روی صندلی
نانویی نشسته به سمتش رفتم و پرسیدم .
جیمین:سلام خانم جانگ چیزی شده؟
ات :سلام جیمین خدایه من چطوری بهت بگم راستش من ۲ میلیون دلار برای یتیم خونه جمع کردم ولی ...
جیمین :ولی ؟
ات :یه اتفاقی افتادو کل پولام از حسابم رفت الانم هیچ پولی برام نمونده .
جیمین:این که خیلی بده اگر بخواین من .
حرفم با عصبی تر شدنش قطع شد و گفت .
ات :نه نه نه حتی فکرشم نکن پارک جیمین برو به کارت برس و این موضوع رو فراموش کن .
سرم و تکون دادم و خداحافظی کردم و رفتم سمت طویله.
شب ساعت ۸:۱۱ دقیقه
داشتم حاضر میشدم که برم اما صدای آلارم و دود شنیدم و جیغ ات ،سریع از در بیرون دویدم و رسیدم به خونه اون که
در واز بود ؟جلو تر که رفتم
باچیزی که دیدم باورش برام سخت بود ات خانم جانگ ....
فالو پلیز 😊
لایک ۱۰
کامنت ۱۲
۴.۲k
۲۲ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.