مروارید عشق پارت ۱۹
کوک:خیله خوب خوابت نمیاد من:نه کوک:درد نداری من:نه کوک:خیله خوب ولی دراز بکش من:باشه دراز کشیدم رفت لباسشو عوض کرد اومد الان قرصم اونجوری بعد جونگ کوک میگه بخورم دیگه مجبورم بخورم نخورم کلم کندست ولی چرا من که قرص و درست آورده بودم🤔 هومم جونگ کوک اومد کنارم نشست (ولی اگه بفهمه دردسر میشه بعد میگه من بهت گفتم بخوری توهم خوردی) کوک:خوبی من:اوهوم خوبم چرا دروغ بگم اصلا خوب نیستم فکر کنم قراره بمیرم😐😑(😑از دست رویا چرا واقعا) اومد جلویه صورتم چونمو گرفت منم یه دستمو بردم رو صورتش گذاشتم اونم یه دستشو رو صورتم گذاشت (میشه ببوسید😊😐😂😂😂اعصابم داره خط خطی میشه🙄😂😂😂) نزدیک لبام شد لباشو چسبوند رو لبام لبامو میبوسید دستشو کشید برد گذاشت بالا سینه هام دستشو گرفتم لبا همدیگرو میبوسیدیم زبونشو کرد تو دهنم و میچرخوند دستشو کشید از رو سینه هام برد پایین کشید رو سینه هام از وسط رد کرد دستشو برد پایین دستشو برد زیر کمرم اصلا به من اجازه همراهی نمیداد تا اینکه منم لباشو بوسیدم و جدا شدیم یکم از صورتم فاصله گرفت انگوشتشو برد دور سینه هام چرخوند کوک:چرا انقدر لبات شیرینه چرا انقدر نرمی هوم چرا انقدر سینه هات نرمن من:نکن بابا من قلقلکیم😂😂 کوک:اینجام من:دروغ چرا همه جام😂
۲۸.۲k
۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.