پارت 5/8
پارت 5/8
چطور یه ادم میتونه اینقدر پست و بی احساس باشه...
لارا بد کرده بود... به خودش.. به کوک.. به اون بچه..
اون بچه.. بچه ی جونگکوک نبود... بچه ی اکس قبلی لارا بود که چندین سال پیش اون رو ول کرد و به انگلیس رفت..
جونگکوک داغون بود.. حالش بد بود... تا حالا اینطوری ندیده بودمش..
رفتم کنارش نشستم و بغلش کردم
دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و هق هق میکردم
بعد از چند دقیقه از بغلم بیرون اومد و نفس عمیقی کشید
جونگکوک: میخوام ازش طلاق بگیرم.. تاوانشو باید پس بده
ا.ت: ولی.. ولی یوری چی میشه
جونگکوک: حتی اگه پسر خودمم نباشه دوسش دارم.. خودم بزرگش میکنم.
ا.ت: منم هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم
جونگکوک لبخندی زد: ممنونم
جونگکوک: ا.ت.. تو هنوز توی رابطه ای؟
ا.ت: نه.. همه چی برام تموم شده
جونگکوک: میخوام یه کاری بکنم... لطفا
تروم جلو اومد و لباشو روی لبام گذاشت
شوکه شده بودم.. خوشحال بودم.. نمیدونم این چ حسی بود.. ولی میخواستم همراهش باشه.. همیشه. همه جا
جونگکوک: دوسِت دارم ا.ت...خیلی... جوری ک تاحالا این حس رو تجربه نکرده بودم... مال من باش.. فقط من!
چطور یه ادم میتونه اینقدر پست و بی احساس باشه...
لارا بد کرده بود... به خودش.. به کوک.. به اون بچه..
اون بچه.. بچه ی جونگکوک نبود... بچه ی اکس قبلی لارا بود که چندین سال پیش اون رو ول کرد و به انگلیس رفت..
جونگکوک داغون بود.. حالش بد بود... تا حالا اینطوری ندیده بودمش..
رفتم کنارش نشستم و بغلش کردم
دستاشو دور کمرم حلقه کرده بود و هق هق میکردم
بعد از چند دقیقه از بغلم بیرون اومد و نفس عمیقی کشید
جونگکوک: میخوام ازش طلاق بگیرم.. تاوانشو باید پس بده
ا.ت: ولی.. ولی یوری چی میشه
جونگکوک: حتی اگه پسر خودمم نباشه دوسش دارم.. خودم بزرگش میکنم.
ا.ت: منم هر کمکی از دستم بر بیاد انجام میدم
جونگکوک لبخندی زد: ممنونم
جونگکوک: ا.ت.. تو هنوز توی رابطه ای؟
ا.ت: نه.. همه چی برام تموم شده
جونگکوک: میخوام یه کاری بکنم... لطفا
تروم جلو اومد و لباشو روی لبام گذاشت
شوکه شده بودم.. خوشحال بودم.. نمیدونم این چ حسی بود.. ولی میخواستم همراهش باشه.. همیشه. همه جا
جونگکوک: دوسِت دارم ا.ت...خیلی... جوری ک تاحالا این حس رو تجربه نکرده بودم... مال من باش.. فقط من!
۱۲.۱k
۳۰ آذر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.