part . 2
ولی با حرف خواهرش لبخندش رو لبش ماسید
لورن : لورین کجایی ؟
لورین ترسیده از صدای بغض دار خواهرش از رو نیمکت بلند شد و با استرس مشهودی تو صداش گفت
لورن : اتفاق بدی افتاده؟
لورن همیشه دختر سرسختی بوده و کم پیش میومده گریه کنه مگه اینکه اتفاق بدی افتاده باشه
بعد از مدتی دوباره صدای بغض دار لورن تو گوشش پیچید
لورن: هرچی سریع تر خودتو برسون خونه ، بابا...
لورین با سکوت لورن عصبی غرید
لورین : زودباششش
لورن : بابارو به جرم ق..قتل دستگیر کردن
ناگهان گوشی از دست لورین سر خورد و رو زمین افتاد پدرشو ؟ اونکه حتی آزارش به یه مورچه هم نمیرسید
سریع گوشیش رو از رو زمین برداشت و با تمام سرعتی که از خودش سراغ داشت از باشگاه زد بیرون به سمت خیابون اصلی حرکت کرد
سر راه دویدنش ماشینی رو دید که صاحبش کمی اونور تر درحال صحبت بود سرعتشو کم کرد و به داخل ماشین نگاه کرد عالی بود ماشین خالی بود و سوئیچ هم رو فرمون سریع پشت رول جا گرفت و با سرعت بالایی پاشو رو پدال گاز فشرد و از اونجا دور شد به قیافه ی متعجب راننده ی ماشین از تو آینه نگاه کرد راننده ی بیچاره انقدر شوک شده بود که حتی داد و فریاد هم نمیکرد نیشخندی زد و با سرعت بیشتری روندماشین و دو خیابون بالاتر از خونشون پارک کرد و ادامه ی راه رو باز هم تا خونه دوید
در خونه رو با ضرب باز کرد داخل شد و درحالی که نفس نفس میزد
به سمت پذیرایی خونه رفت
مادرش رو مبل نشسته بود گریه میکرد لورن هم کنارش نشسته بود و سعی میکرد آرومش کنه
لورن : لورین کجایی ؟
لورین ترسیده از صدای بغض دار خواهرش از رو نیمکت بلند شد و با استرس مشهودی تو صداش گفت
لورن : اتفاق بدی افتاده؟
لورن همیشه دختر سرسختی بوده و کم پیش میومده گریه کنه مگه اینکه اتفاق بدی افتاده باشه
بعد از مدتی دوباره صدای بغض دار لورن تو گوشش پیچید
لورن: هرچی سریع تر خودتو برسون خونه ، بابا...
لورین با سکوت لورن عصبی غرید
لورین : زودباششش
لورن : بابارو به جرم ق..قتل دستگیر کردن
ناگهان گوشی از دست لورین سر خورد و رو زمین افتاد پدرشو ؟ اونکه حتی آزارش به یه مورچه هم نمیرسید
سریع گوشیش رو از رو زمین برداشت و با تمام سرعتی که از خودش سراغ داشت از باشگاه زد بیرون به سمت خیابون اصلی حرکت کرد
سر راه دویدنش ماشینی رو دید که صاحبش کمی اونور تر درحال صحبت بود سرعتشو کم کرد و به داخل ماشین نگاه کرد عالی بود ماشین خالی بود و سوئیچ هم رو فرمون سریع پشت رول جا گرفت و با سرعت بالایی پاشو رو پدال گاز فشرد و از اونجا دور شد به قیافه ی متعجب راننده ی ماشین از تو آینه نگاه کرد راننده ی بیچاره انقدر شوک شده بود که حتی داد و فریاد هم نمیکرد نیشخندی زد و با سرعت بیشتری روندماشین و دو خیابون بالاتر از خونشون پارک کرد و ادامه ی راه رو باز هم تا خونه دوید
در خونه رو با ضرب باز کرد داخل شد و درحالی که نفس نفس میزد
به سمت پذیرایی خونه رفت
مادرش رو مبل نشسته بود گریه میکرد لورن هم کنارش نشسته بود و سعی میکرد آرومش کنه
۴.۰k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.