مافیای خشن من
ᏢᎯᏒᎿ¹¹
از تو کمد یه لباس برداشتم و پوشیدم و یه میکاپ خیلی کم کردم و رفتم پایین
جیمین و اون دختره ی نچسب پایین بودن
اخه چرا گفت بیام پاییننن
ا.ت:سلام
"سلام
~(چشم غره)
رفتیم نشستیم رو مبل رئییس داشت با جیمین درمورد کار و قرارداد حرف میزد
با خیالم گفتم حتما جیمین میتونه کمکم کنه تا فرار کنم
رئییس رفت بالا و اون دختره هم که جیمین بهش گفت سومین رفت بالا
ا.ت: یچی ازت بپ..رسم
"جانم
ات:میشه کمکم کنی فرار کنم؟
"چی؟ مگه تو به خواست خودت اینجا نیستی
ا.ت:اگه به خواست خودم بود فرار میکردم؟ لطفااااااا(بغض)
"باشه فقط اگه گیرت انداخت نگو که من فراریت دادم
ا.ت:یااااا مرسیییی
جیمین دستمو گرفت و منو داشت میبرد حیاط
(سومین ویو)
داشتم میومدم پایین که شنیدم ا.ت میخواد فرار کنه پس تصمیم گرفتم برم به تهیونگ بگمم
~ددددیییی
_زهرمارر
~ایییی ددی ا.ت داره فرار میکنه
_چی؟
(پایان ویو )
(ا.ت ویو)
جیمین داشت منو از در پشتی میبرد بیروو که با داد یکی کل بدنم لرزید برگشتم دیدم رئییسه
از ترسم رفتم پشت جیمین قایم شدم
_چه غلطی میکنین اینجا؟(داد)
"یکم هوا بخوریم
_عااا منم خرر ا.ت بیا اینور بینم
ا.ت:نم...یام
_گفتم بیااا(داد)
"چیزی نمیشه
رفتم سمت رئییس و تو چشمام نگاه کردم
ات:ب..ببخش...ید
_ببند دهنتوو(داد)
دستمو گرفت و منو برد دوباره تو اون اتاقه و در رو روم بست
(ویو جیمین)
رفتم بالا پیش تهیونگ
"چته تو پسر
_چرا داشتی فراریش میدادی؟؟
"خب اونم حق زندگی دارهه
_من میدونم دارم چیکار میکنم
"ولی ته...
_ همین که گفتم حالا هم برو بیرون کار دارم
هوفف یجوری باید ا.ت رو فرارش بدم
(پایان ویو)
~~~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~
ام اینم از این پارت ببخشید اگه کم شد
شرطم نداره🥲👐
از تو کمد یه لباس برداشتم و پوشیدم و یه میکاپ خیلی کم کردم و رفتم پایین
جیمین و اون دختره ی نچسب پایین بودن
اخه چرا گفت بیام پاییننن
ا.ت:سلام
"سلام
~(چشم غره)
رفتیم نشستیم رو مبل رئییس داشت با جیمین درمورد کار و قرارداد حرف میزد
با خیالم گفتم حتما جیمین میتونه کمکم کنه تا فرار کنم
رئییس رفت بالا و اون دختره هم که جیمین بهش گفت سومین رفت بالا
ا.ت: یچی ازت بپ..رسم
"جانم
ات:میشه کمکم کنی فرار کنم؟
"چی؟ مگه تو به خواست خودت اینجا نیستی
ا.ت:اگه به خواست خودم بود فرار میکردم؟ لطفااااااا(بغض)
"باشه فقط اگه گیرت انداخت نگو که من فراریت دادم
ا.ت:یااااا مرسیییی
جیمین دستمو گرفت و منو داشت میبرد حیاط
(سومین ویو)
داشتم میومدم پایین که شنیدم ا.ت میخواد فرار کنه پس تصمیم گرفتم برم به تهیونگ بگمم
~ددددیییی
_زهرمارر
~ایییی ددی ا.ت داره فرار میکنه
_چی؟
(پایان ویو )
(ا.ت ویو)
جیمین داشت منو از در پشتی میبرد بیروو که با داد یکی کل بدنم لرزید برگشتم دیدم رئییسه
از ترسم رفتم پشت جیمین قایم شدم
_چه غلطی میکنین اینجا؟(داد)
"یکم هوا بخوریم
_عااا منم خرر ا.ت بیا اینور بینم
ا.ت:نم...یام
_گفتم بیااا(داد)
"چیزی نمیشه
رفتم سمت رئییس و تو چشمام نگاه کردم
ات:ب..ببخش...ید
_ببند دهنتوو(داد)
دستمو گرفت و منو برد دوباره تو اون اتاقه و در رو روم بست
(ویو جیمین)
رفتم بالا پیش تهیونگ
"چته تو پسر
_چرا داشتی فراریش میدادی؟؟
"خب اونم حق زندگی دارهه
_من میدونم دارم چیکار میکنم
"ولی ته...
_ همین که گفتم حالا هم برو بیرون کار دارم
هوفف یجوری باید ا.ت رو فرارش بدم
(پایان ویو)
~~~~~~~~~~~~~~~~~♡~~~~~~~~~~~~~
ام اینم از این پارت ببخشید اگه کم شد
شرطم نداره🥲👐
۷.۵k
۱۹ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.