پارت 1 پیشی کوچولو ی زخمی
به نظرم این اسمه بهتره اگه اسم دیگه ای هم داشتین بگین
(دلیلی برای انتخاب این عکس ندارم قشنگ بود🫠)
ویو چویا
ی روز عادی بود و داشتم میرفتم مافیا که به ی گربه برخوردم
اومد سمتم و به پام چنگ زد
این حرکتش خیلی آشنا بود
ولی من گربه نداشتم
وایسا ببینم نکنه اون...
چویا:چه گربه ی نازی حیف گربه نیست
...:چوچو تویی؟(تبدیل به آدم شد ولی گوش گربه داشت)
چویا:چند بار بگم به من نگو چوچو آره خودمم
...:چند سالی میشه همدیگه رو ندیدیم؟
چویا:ده سالی میشه نه؟
اون هارونو بود
دوست دوران بچگیم
درواقع..تو یتیم خونه دوست شدیم
*فلش بک*
منو هارونا توی یتیم خونه دوست شدیم
پدر و مادر هارونا بردنش یتیم خونه
اون وقتی به دنیا اومد شنوایی قوی ای نداشت و مادرزادی ی گوش نداشت
محبتش این بود که میتونست به هر حیوونی تبدیل بشه ولی انرژی خیلی ژیادی ازش میگرفت پس فقط به گربه تبدیل میشد و میومد برای شوخی پای منو چنگ میزد
بخاطر گوشش مسخرش میکردن و من جلوشون وایمیستادم
...:نگاش کنین گوش نداره
هارونا:(گریه)
چویا:چیکارش دارین ولش کنین
واونا در میرفتن
هارونا:هق..ممنون
چویا:باید از خودت دفاع کنی
هارونا:هق..باشه
ی روز من نقشه کشیدم و از یتیم خونه فرار کردم و دیکه هارونا رو ندیدم
*پایان فلش بک*
اینم پارت اول ی فلش بک بود
نظرتون و بگین
(دلیلی برای انتخاب این عکس ندارم قشنگ بود🫠)
ویو چویا
ی روز عادی بود و داشتم میرفتم مافیا که به ی گربه برخوردم
اومد سمتم و به پام چنگ زد
این حرکتش خیلی آشنا بود
ولی من گربه نداشتم
وایسا ببینم نکنه اون...
چویا:چه گربه ی نازی حیف گربه نیست
...:چوچو تویی؟(تبدیل به آدم شد ولی گوش گربه داشت)
چویا:چند بار بگم به من نگو چوچو آره خودمم
...:چند سالی میشه همدیگه رو ندیدیم؟
چویا:ده سالی میشه نه؟
اون هارونو بود
دوست دوران بچگیم
درواقع..تو یتیم خونه دوست شدیم
*فلش بک*
منو هارونا توی یتیم خونه دوست شدیم
پدر و مادر هارونا بردنش یتیم خونه
اون وقتی به دنیا اومد شنوایی قوی ای نداشت و مادرزادی ی گوش نداشت
محبتش این بود که میتونست به هر حیوونی تبدیل بشه ولی انرژی خیلی ژیادی ازش میگرفت پس فقط به گربه تبدیل میشد و میومد برای شوخی پای منو چنگ میزد
بخاطر گوشش مسخرش میکردن و من جلوشون وایمیستادم
...:نگاش کنین گوش نداره
هارونا:(گریه)
چویا:چیکارش دارین ولش کنین
واونا در میرفتن
هارونا:هق..ممنون
چویا:باید از خودت دفاع کنی
هارونا:هق..باشه
ی روز من نقشه کشیدم و از یتیم خونه فرار کردم و دیکه هارونا رو ندیدم
*پایان فلش بک*
اینم پارت اول ی فلش بک بود
نظرتون و بگین
۳.۸k
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.