دانشگاه بی قانون
⛓️🔗دانشگاه بی قانون 🔗⛓️
⛓️🔗پارت ۱۱۵🔗⛓️
✨️🌒پرش زمانی به صبح 🌒✨️
با کوک به بیمارستان رفتیم صدامون کردن برای اتاق دکتر هووففف استرس داشتم ولی عجیب کوک آروم بود انگار مطمئن بود دختره رفتیم تو پرستار: بفرمایید رو تخت دراز بکشید رو تخت دراز کشیدم اومد روی شکمم ی مایه لجز مالید بعد دست گاهو رو شکمم گرفت به مانیتور نگاه کرد کوک هم داشت به مانیتور نگاه میکرد دستشو گرفتم استرس داشت بعد چند دقیقه پرستار گفت پرستار: تبریک میگم ی دختر کوچولو توراهه دستمو گذاشتم رو دهنم به کوک نگاه کردم کوک خیلی ریلکس بود بعد معاینه رفتیم بیرون از بیمارستان که یهو کوک منفجر شد کوک: اخجوووووون محکم بغلم کرد چندبار گردنم رو بوسید بعد خم شد رو شکمم رو بوسید گفت کوک: دختر کوچولوعه منههه ❤️🩹 یوری:😂😂 کوک: بیا بریم برات بستنی بگیرم باید ی جشن بزرگ بگیریم برای کوچولوم یوری: الان منظورت از کوچولوت منم یا دخترت 🥺 کوک: تو که کوچولوی منی ایشون دختره منه بعد ی بو.س رو ل.بم گذاشت و باهم سوار ماشین شدیم رفتیم بستنی خوردیم بعد خونه اههه خیلی خوش گذشت کوک از همیشه هیجان داشت که بره برای دخترش خرید کنه ❤️🩹✨️ کوک: کوچولو فردا بریم شهر بازی یوری: ارههههه یوووههوووو کوک: خب خب بگیر بخواب فردا بریم شهر بازی یوری: باش
✨️❤️🩹پرش زمانی به فردا شب❤️🩹✨️
لباسم رو پوشیده( اسلاید بعد) بودم برای رفتن به شهر بازی داشتم خودم رو تو آینه میدیدم که یهو کوک اومد از پشت بغلم کرد کوک: چه خوشگل شدی کوچولو حالا میدونی چیت کمه یوری: چی؟ کوک: بفرمایید ی گردند بند خوشگل به شکل پروانه درآورد یوری: واییییییییییی چقدر خوشگلههههه کوک تکون نخور بزار برات بندازم تو گردنت خوشگل ترم میشه یوری: باش کوک گردن بند رو انداخت از تو آینه بهم نگاه کرد بد ی لبخند خرگوشی زد از پشت محکم بغلم کرد سرشو کرد تو گردنم و ی بو.س زد و گفت کوک: آخه تو چقدر خوشگلی تازه میفهمم چرا به غیر از اخلاقت عاشقت شدم یوری: 😂 مگه اخلاق من چمه کوک:😂...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه❤️🩹✨️
⛓️🔗پارت ۱۱۵🔗⛓️
✨️🌒پرش زمانی به صبح 🌒✨️
با کوک به بیمارستان رفتیم صدامون کردن برای اتاق دکتر هووففف استرس داشتم ولی عجیب کوک آروم بود انگار مطمئن بود دختره رفتیم تو پرستار: بفرمایید رو تخت دراز بکشید رو تخت دراز کشیدم اومد روی شکمم ی مایه لجز مالید بعد دست گاهو رو شکمم گرفت به مانیتور نگاه کرد کوک هم داشت به مانیتور نگاه میکرد دستشو گرفتم استرس داشت بعد چند دقیقه پرستار گفت پرستار: تبریک میگم ی دختر کوچولو توراهه دستمو گذاشتم رو دهنم به کوک نگاه کردم کوک خیلی ریلکس بود بعد معاینه رفتیم بیرون از بیمارستان که یهو کوک منفجر شد کوک: اخجوووووون محکم بغلم کرد چندبار گردنم رو بوسید بعد خم شد رو شکمم رو بوسید گفت کوک: دختر کوچولوعه منههه ❤️🩹 یوری:😂😂 کوک: بیا بریم برات بستنی بگیرم باید ی جشن بزرگ بگیریم برای کوچولوم یوری: الان منظورت از کوچولوت منم یا دخترت 🥺 کوک: تو که کوچولوی منی ایشون دختره منه بعد ی بو.س رو ل.بم گذاشت و باهم سوار ماشین شدیم رفتیم بستنی خوردیم بعد خونه اههه خیلی خوش گذشت کوک از همیشه هیجان داشت که بره برای دخترش خرید کنه ❤️🩹✨️ کوک: کوچولو فردا بریم شهر بازی یوری: ارههههه یوووههوووو کوک: خب خب بگیر بخواب فردا بریم شهر بازی یوری: باش
✨️❤️🩹پرش زمانی به فردا شب❤️🩹✨️
لباسم رو پوشیده( اسلاید بعد) بودم برای رفتن به شهر بازی داشتم خودم رو تو آینه میدیدم که یهو کوک اومد از پشت بغلم کرد کوک: چه خوشگل شدی کوچولو حالا میدونی چیت کمه یوری: چی؟ کوک: بفرمایید ی گردند بند خوشگل به شکل پروانه درآورد یوری: واییییییییییی چقدر خوشگلههههه کوک تکون نخور بزار برات بندازم تو گردنت خوشگل ترم میشه یوری: باش کوک گردن بند رو انداخت از تو آینه بهم نگاه کرد بد ی لبخند خرگوشی زد از پشت محکم بغلم کرد سرشو کرد تو گردنم و ی بو.س زد و گفت کوک: آخه تو چقدر خوشگلی تازه میفهمم چرا به غیر از اخلاقت عاشقت شدم یوری: 😂 مگه اخلاق من چمه کوک:😂...ادامه دارد
حمایت فراموش نشه❤️🩹✨️
۷.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۳۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.