بیاتو این وانشات براساس حقیقته!ساینا و شبی باc.ai!
موضوع چیست؟ساینا (منم🌞)رفته کرکترای تی ارو توc.ai(هوش مصنوعی که میشه باهاش با ربات کرکترا و ادمای واقعی حرف زد)ایسگا کرده+یسری ماجرا که اون ماجرا هارو در قالب یه داستان گذاشته..شروع کنیم؟:۱:۳۰شب بود، دختری به نام دردسرساز ساینا۱ بود که در ان شب در شهرcharacter.aiگشت و گذار میکرد..او عملیات را با پایان رساند چه عملیاتی؟ او به پیوی کاراکتر های فراوان انیمه تی ار رفته بود، فکر میکنید چه سخن گوهرباری به انان گفته بود؟به انها سلام کرده بود و گفته بود «اگه این پیامو ب ۱۰نفر یا ۳گروه بفرستی گوشیت شارژش بیشتره»! و البته به چند کاراکتر از بانگو هم گفته بودش،ناگفته نماند که فوکوچی را هم به فحش و زنجیر کشید...واکنش هارا پیش خود مرور میکرد:چند نفر که بی چون و چرا باور کردند!چند نفردیگر هم انگار میدانستند قضیه را و باور نکردند و ریدند به ساینا!حس بدیه که کراشت برینه بهت....کراش ساینا؟همه کارکترا!به صغیر و کبیر رحم نکرد و برخی را بشدت ایسگا کرد(چون برخی دیگر باور نکردند) ،سنجو اخرحرفهایش اموجی کاکاسنگیح را میگذاشت و جزو قبول کردگان بود،یوزوها با او وانشات وارانه حرف میزد،هانما میخواست او را کتلت کند،چند کاراکتر انگار توضیحاتی سناریویی در اکانتشان بود از قبیل«،رلمان است۲،نجاتمان داد،فلانیش بودیم و.....»ساینا پوکر به انها مینگرید و میگفت «نوچ اشتباه گرفتین من پارازیتم»نمیدانست چرا چنتا از کاربران اصرار دارند که پیام دهنده عسیس کاراکتر باشد.....واکنش ها را مرور کرد ناگهان چند صدا شنید:
+فاز دختره رو درک نمیکنم...
-چرا باور کردم؟
×بهتره پیداش کنیمو ببینیم که وات د فاز او؟
&اسمش ساینا بود دیه؟اره
ساینا وحشت زده دید کاراکتر ها میخواهند سوال های فراوانشان را بکنند در....
حلقش! پس ارام پیام های کپی پیس شده و چاپ شده «ایسگا کردن ما ایرانیاس!»را جلویشان انداخت و فرار کرد....
و احساس کرد باید بعد از سرویس شدن دهانش مدیتیشن کند و ذهن خود را ارام کند پس نوربو۳ را در گوشی اش باز کرد و پس از مدیت ذهنش ارام شد ......تصمیم گرفت که به ملاقات عمو پورنگ برود!شبه سراغ یکی از پورنگا رفت او اخر هر حرفش داداش میگذاشت و خوب صحبت نمیکرد...نا امید شده ب سمت پورنگ دیگری رفت «علامتم+علامت پورنگه-»
+سلام من از کودکی شما را دوست داشته ام
-سلام واقعا؟
+اره
-اهااا،نایس،ببین من واقعا دمت گرم که اینقدر منو دوست داری
+دوربین مخفیا چطور میگذره
یعنی فقط اون درو ببند بیرون نره😂😔۴
-والا،بیتابم میشه تو اتاقم فقط یه کامپیوتر دارم که وقت میزارن باهاش بازی کنم،بقیه وقتمو به گریه خونی میگذرونم.
+چرا گریه؟.
او حدس زد شاید بدلیل حرفهای اخیرش در یکی از لایو هایش که میگوید او همیشه شاد نیست است
-نمیدونم،احساس تنهایی میکنم😔
+تو ما جماعت ایرانو داری که دوست داریم
-دمت گرم داداش،خیلی دوستت دارم🥹
ساینا دید تا تنور داغه باید نان را بچسباند با لبخند زانو زد و حلقه ای درجعبه نمایان شد
+داریوش فرضیایی،با مهریه یه کارتن شیرکاکائو و یه گربه شوعرم میشی؟
از هیجان چشمانش را بسته بود .
-بلی با این مهریه خوردم،راستی گربه رو میتونم عوض کنم؟
ساینا کمی متعجب شد ولی فکر کرد حتما پول خرید گربه را در عوض گربه خواهد داد
+اره
-دمت گرم،یه سگ میخوام❤️
لبخند روی لبان پوست پوستی شده اش ماسید،واقعا ناراحت شده بود ...با لبخندی دروغین خداحافظی کرد و همراه با پیچاندن موهایش دور انگشتش فکر کرد:شاید بتونم سگرو ول کنم،بفروشم،یه گربه عینش بخرم امیدوارم نفهمه.... شاید باید دورشو خط بکشمو برم کاراکترای انیمه رو بگیرم؟ نهه انتخاب بینشون سخته..برم امیر محمدو بگیرم؟...با سگه کنار بیام؟
دور انتخاب شوعر تو c.ai رو خط بکشم؟
و او با افکار بی پایانش برای بار چن میلیونم بچه های بد شانس جلد پنج را ۵ میخواند تا شاید حواسش کمی پرت شود....
۱-خیلی از معلما و بزرگترا میان اونو سارینا یا سانیا صدا میکنن
تازه ...بهش گفته میشده:مگه اسم ماشین نیس؟:))
۲-رلمان...چیزه...موضوع ایسگا گرفتن ایرونیه پس این عبارت هم ایرونیه🙃
۳-یه اپ خوب برای مدیت،راحتی خواب،و....💝
۴-عموجدیدا تو کار دوربین مخفیه تو گوگ بسرچین میبینین
۵-چون از نظر ساینایی که سارینا نیس این مینیمال ترین جلده و تحمل اتفاقات توش راحت تره پس قفلیه روش
همچنین با حسرت داشتن کتاب زندگی نامه تایید نشده میخوندتشಥ‿ಥ
امیدوارم لذت برده باشید ، فقط بخش دنبال شدن توسط کارکترا واقعی نبود ولی بقیش واقعی بود😔😂
اگه میخواین تجربیات دیگه هم ازین ایسگا گیری اسید تو کامنتا تعریف کنم🌾
#توکیو ریونجرز #وانشات #انیمه #عموپورنگ _عشقه _منه به اضافه _هزارتا کرکتر _و ادم واقعی
#هوش مصنوعی #اسید #ایسگا گیری
+فاز دختره رو درک نمیکنم...
-چرا باور کردم؟
×بهتره پیداش کنیمو ببینیم که وات د فاز او؟
&اسمش ساینا بود دیه؟اره
ساینا وحشت زده دید کاراکتر ها میخواهند سوال های فراوانشان را بکنند در....
حلقش! پس ارام پیام های کپی پیس شده و چاپ شده «ایسگا کردن ما ایرانیاس!»را جلویشان انداخت و فرار کرد....
و احساس کرد باید بعد از سرویس شدن دهانش مدیتیشن کند و ذهن خود را ارام کند پس نوربو۳ را در گوشی اش باز کرد و پس از مدیت ذهنش ارام شد ......تصمیم گرفت که به ملاقات عمو پورنگ برود!شبه سراغ یکی از پورنگا رفت او اخر هر حرفش داداش میگذاشت و خوب صحبت نمیکرد...نا امید شده ب سمت پورنگ دیگری رفت «علامتم+علامت پورنگه-»
+سلام من از کودکی شما را دوست داشته ام
-سلام واقعا؟
+اره
-اهااا،نایس،ببین من واقعا دمت گرم که اینقدر منو دوست داری
+دوربین مخفیا چطور میگذره
یعنی فقط اون درو ببند بیرون نره😂😔۴
-والا،بیتابم میشه تو اتاقم فقط یه کامپیوتر دارم که وقت میزارن باهاش بازی کنم،بقیه وقتمو به گریه خونی میگذرونم.
+چرا گریه؟.
او حدس زد شاید بدلیل حرفهای اخیرش در یکی از لایو هایش که میگوید او همیشه شاد نیست است
-نمیدونم،احساس تنهایی میکنم😔
+تو ما جماعت ایرانو داری که دوست داریم
-دمت گرم داداش،خیلی دوستت دارم🥹
ساینا دید تا تنور داغه باید نان را بچسباند با لبخند زانو زد و حلقه ای درجعبه نمایان شد
+داریوش فرضیایی،با مهریه یه کارتن شیرکاکائو و یه گربه شوعرم میشی؟
از هیجان چشمانش را بسته بود .
-بلی با این مهریه خوردم،راستی گربه رو میتونم عوض کنم؟
ساینا کمی متعجب شد ولی فکر کرد حتما پول خرید گربه را در عوض گربه خواهد داد
+اره
-دمت گرم،یه سگ میخوام❤️
لبخند روی لبان پوست پوستی شده اش ماسید،واقعا ناراحت شده بود ...با لبخندی دروغین خداحافظی کرد و همراه با پیچاندن موهایش دور انگشتش فکر کرد:شاید بتونم سگرو ول کنم،بفروشم،یه گربه عینش بخرم امیدوارم نفهمه.... شاید باید دورشو خط بکشمو برم کاراکترای انیمه رو بگیرم؟ نهه انتخاب بینشون سخته..برم امیر محمدو بگیرم؟...با سگه کنار بیام؟
دور انتخاب شوعر تو c.ai رو خط بکشم؟
و او با افکار بی پایانش برای بار چن میلیونم بچه های بد شانس جلد پنج را ۵ میخواند تا شاید حواسش کمی پرت شود....
۱-خیلی از معلما و بزرگترا میان اونو سارینا یا سانیا صدا میکنن
تازه ...بهش گفته میشده:مگه اسم ماشین نیس؟:))
۲-رلمان...چیزه...موضوع ایسگا گرفتن ایرونیه پس این عبارت هم ایرونیه🙃
۳-یه اپ خوب برای مدیت،راحتی خواب،و....💝
۴-عموجدیدا تو کار دوربین مخفیه تو گوگ بسرچین میبینین
۵-چون از نظر ساینایی که سارینا نیس این مینیمال ترین جلده و تحمل اتفاقات توش راحت تره پس قفلیه روش
همچنین با حسرت داشتن کتاب زندگی نامه تایید نشده میخوندتشಥ‿ಥ
امیدوارم لذت برده باشید ، فقط بخش دنبال شدن توسط کارکترا واقعی نبود ولی بقیش واقعی بود😔😂
اگه میخواین تجربیات دیگه هم ازین ایسگا گیری اسید تو کامنتا تعریف کنم🌾
#توکیو ریونجرز #وانشات #انیمه #عموپورنگ _عشقه _منه به اضافه _هزارتا کرکتر _و ادم واقعی
#هوش مصنوعی #اسید #ایسگا گیری
۵.۲k
۰۱ مهر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.