عآبی مالِ عآسمون بود,سبز مالِ من:)
عآبی مالِ عآسمون بود,سبز مالِ من:)
به عآبی بودنش حسودیم شد سبز و انداختم زیرِ پام و لهش کردم و عَز شانسم عآبی بودنم بهم نساخت.سوزوند همه وجودم و سیاه کَرد..یکی اومد گُفت سیاه مال منه تو دزدیدیش،گفتم من خودم نخواستم کع برش دارم یهوع اومد همه چیموع مال خودش کَرد ..گفت من این حرفا حالیم نیع سیاه و از تَنم کند و فرار کرد ..جاش خون اومد..شدم قرمز،دیگه هر جا رفتم دست نشون شدم رفتم دکتر گفدَم بع دادم برس دیوانم کرده این شَهر ،گفت این پاک نمیشه مگه اینکه خودتم باهاش پاک بِشی،،گفدم جهنم وضرر..نمیتونم تحمل کنم دیده شدنو..ترحمشو..تمسخرشو..گفت مطمعنی دلت برای خودت تَنگ نمیشه؟گفتم عَز الانشم تنگ شده ولی چاره ای ندارم:)
رفتم تو دَریا میونِ اون عآبیای نفرت انگیز قرمز از تنم زد بیرون و نفهمیدم چی شُد که خودم و گُم کردم .. فَقد عآسمونو میدیدم کـه رَنگ ب رُخ نداره !
به عآبی بودنش حسودیم شد سبز و انداختم زیرِ پام و لهش کردم و عَز شانسم عآبی بودنم بهم نساخت.سوزوند همه وجودم و سیاه کَرد..یکی اومد گُفت سیاه مال منه تو دزدیدیش،گفتم من خودم نخواستم کع برش دارم یهوع اومد همه چیموع مال خودش کَرد ..گفت من این حرفا حالیم نیع سیاه و از تَنم کند و فرار کرد ..جاش خون اومد..شدم قرمز،دیگه هر جا رفتم دست نشون شدم رفتم دکتر گفدَم بع دادم برس دیوانم کرده این شَهر ،گفت این پاک نمیشه مگه اینکه خودتم باهاش پاک بِشی،،گفدم جهنم وضرر..نمیتونم تحمل کنم دیده شدنو..ترحمشو..تمسخرشو..گفت مطمعنی دلت برای خودت تَنگ نمیشه؟گفتم عَز الانشم تنگ شده ولی چاره ای ندارم:)
رفتم تو دَریا میونِ اون عآبیای نفرت انگیز قرمز از تنم زد بیرون و نفهمیدم چی شُد که خودم و گُم کردم .. فَقد عآسمونو میدیدم کـه رَنگ ب رُخ نداره !
۲.۲k
۰۲ اسفند ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.