پارت۱
درست مثل همیشه روزا از خواب بیدار شدم ولی با جوری که دیشب بابام منو زد همه جای بدنم درد میکرد برای اینکه دردم کمتر شه پاشدم رفتم حموم یه زیر دوش آب یه نفس عمیق کشیدم تو دلم گفتم لعنت بهشون از حموم در شدم لباس پوشیدم که برم مدرسه از مدرسه متنفرم بعدز حاضر شدن اومدم پایین مو پدرمو دیدم که با خواهر برادرام همچین گرم گرفته بود که نزدیک بود بزنم زیر گریه بدون اینکه حرفی بزنم از خونه زدم بیرون از دنیا متنفرم کاشکی هیچ وقت به دنیا نمیومدم تیکه سنگی که جلوم بدو با لقد زدم که یکم از اعصبانیتم کم بشه تو دنیا خودم بودم که یک نفر صدام زد صداش آشنا بود چشمامو باز کردم با روبه روم نگاه کردم
میچا : اتتتت بدو بیا مدرسه دیر شد توهم مثل من خواب موندی نه
ات: او میچا اهوم
میچا بهترین دوستم و تنها دوستم خیلی دوستش دارم
میچا: ات این صدای مدرسه نبود
ات: چرا صدای زنگ مدرسه (با تعجب به میچا نگاه کرد)
میچا: بدوووو ات الان دوباره دیر میرسیم
میچا : هیشش شاید هنوز معلم نیومده
ات: کو واستا ببینم .... شتت میچا اومده
میچا : اروم برو تو کلاس از پشت صندلی ها نبینمون
داشتم با میچا از یواشکی از پشت صندلی ها میرفتیم رو صندلی بشینیم که معلم حالی نشه که شتت
معلم: ات میچا مگه نگفتم دیر نیاین
میچا: آقای کیم مین شی واقعن متاسفیم نمیخواستیم دیر بیایم از فردا زود میای
معلم: باشه برین بشینین ولی دفع اخرتونه با تو هم هستم ات
ات: چشم
میچا : اتتتت بدو بیا مدرسه دیر شد توهم مثل من خواب موندی نه
ات: او میچا اهوم
میچا بهترین دوستم و تنها دوستم خیلی دوستش دارم
میچا: ات این صدای مدرسه نبود
ات: چرا صدای زنگ مدرسه (با تعجب به میچا نگاه کرد)
میچا: بدوووو ات الان دوباره دیر میرسیم
میچا : هیشش شاید هنوز معلم نیومده
ات: کو واستا ببینم .... شتت میچا اومده
میچا : اروم برو تو کلاس از پشت صندلی ها نبینمون
داشتم با میچا از یواشکی از پشت صندلی ها میرفتیم رو صندلی بشینیم که معلم حالی نشه که شتت
معلم: ات میچا مگه نگفتم دیر نیاین
میچا: آقای کیم مین شی واقعن متاسفیم نمیخواستیم دیر بیایم از فردا زود میای
معلم: باشه برین بشینین ولی دفع اخرتونه با تو هم هستم ات
ات: چشم
۷.۳k
۲۸ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.