عشق طولانی
ات: خب همینجاست ممنون خواستم برم که یدفعه دیدم کوک دستمو گرفت
کوک: خواست بره که یادم اومد بهش بگم پس سریع دستشو گرفتم ات قرصاتو سر وقت میخوری باشه؟
ات: چرا انقدر برات مهمه؟
کوک: میدونم الان خواهرت با دوستات و اعضا حاشون چطوریه
ات: چرا باید من براتون مهم باشم؟
کوک: پون هممون دوست داریم و نمیخوایم بلایی سرت بیاد اوکی پس سر وقت بخور به ایو میگم حواسش باشه پس سر وقت میخوری واگرنه ما تو رو ارمی حساب نمیکنیم
ات: تهدیدت روم اثر گذاشت باشه من برم فعلا
کوک: باز خواست بره که یادم اومد شب مهمونی داریم( تو ذهنش) ات شب یه مهمونی داریم همینایی که امروز بودن
ات: دقیق نمیدونم به ایو میگم خبرشو بهتون بده بای
کوک: بای گاز ماشینو گرفتم و رفتم سمت خونه رسیدم رفتم تو گفتم سلاااام
نامجون: بزار برسی بعد شروع کن داد و بیداد کردن
جیمین: حال ات خوبه؟
تهیونگ: به نظرم حالش خوبه چون کوک پیشش بوده و بایسشم اون بوده شاید یه کاری کرده که رفته تو خونه ضربان قلبش رو ۱۰۰ باشه نه؟😈
کوک: هیونگ بزار سالم باشی من میرم لباسمو عوض کنم میام الان تا داشتم میرفتم جی هوپ مثل جت اومد و اومد سمتم
جی هوپ: همجاشو لا وقت دیدم نه خداروشکر سالمه
کوک: چیزی شده؟
جی هوپ: خب نه خوبی سالمی
کوک: سرت خورده جایی هیونگ؟
جی هوپ: خر ات باهات کاری نکرد
کوک: میخواد چیکار کنه دقیقا اون ازارشم به مورچه نمیرسه
جین: خب بچه ها برای عروسی لباس نداریم
کوک: عروسی کی
اعضا: تو
کوک: هوففف ولش میرم لباسمو عوض کنم ااا درباره ی اتم درست صحبت کنید اون دختر خوبیه
جیمین: فهمیدیم به عنوان ارمی دوستش داری خیله خب برو
کوک: حالا شد رفتم بالا لباسامو با یه لباس راحتی عوض کردمو خوابیدم
ات: اوا این چرا اینجوری کرد ولش برم لباسمو عوض کنم رفتم بالا تو اتاقم لباسامو عوض کردم و اومدم پایین تا یه چیز بخورمو برم پا تلویزیون و بعد بخوابم رفتم تو یخچال یه شیر موز بود با یه کیک برداشتمو رفتم جلو TV روشن کردمو نشستم فیلم مورد علاقمو میدیدم که زنگ خونه خورد رفتم باز کردم که دیدم ایو هانا و مینا مثل چی ریختن تو چه خبره که یدفعه ایو
اسلاید اول لباس جونگ کوک تو خونه اسلاید بعد لباس ات تو خونه
شرط ۱۲ تا لایک ۱۲ تا کامنت
کوک: خواست بره که یادم اومد بهش بگم پس سریع دستشو گرفتم ات قرصاتو سر وقت میخوری باشه؟
ات: چرا انقدر برات مهمه؟
کوک: میدونم الان خواهرت با دوستات و اعضا حاشون چطوریه
ات: چرا باید من براتون مهم باشم؟
کوک: پون هممون دوست داریم و نمیخوایم بلایی سرت بیاد اوکی پس سر وقت بخور به ایو میگم حواسش باشه پس سر وقت میخوری واگرنه ما تو رو ارمی حساب نمیکنیم
ات: تهدیدت روم اثر گذاشت باشه من برم فعلا
کوک: باز خواست بره که یادم اومد شب مهمونی داریم( تو ذهنش) ات شب یه مهمونی داریم همینایی که امروز بودن
ات: دقیق نمیدونم به ایو میگم خبرشو بهتون بده بای
کوک: بای گاز ماشینو گرفتم و رفتم سمت خونه رسیدم رفتم تو گفتم سلاااام
نامجون: بزار برسی بعد شروع کن داد و بیداد کردن
جیمین: حال ات خوبه؟
تهیونگ: به نظرم حالش خوبه چون کوک پیشش بوده و بایسشم اون بوده شاید یه کاری کرده که رفته تو خونه ضربان قلبش رو ۱۰۰ باشه نه؟😈
کوک: هیونگ بزار سالم باشی من میرم لباسمو عوض کنم میام الان تا داشتم میرفتم جی هوپ مثل جت اومد و اومد سمتم
جی هوپ: همجاشو لا وقت دیدم نه خداروشکر سالمه
کوک: چیزی شده؟
جی هوپ: خب نه خوبی سالمی
کوک: سرت خورده جایی هیونگ؟
جی هوپ: خر ات باهات کاری نکرد
کوک: میخواد چیکار کنه دقیقا اون ازارشم به مورچه نمیرسه
جین: خب بچه ها برای عروسی لباس نداریم
کوک: عروسی کی
اعضا: تو
کوک: هوففف ولش میرم لباسمو عوض کنم ااا درباره ی اتم درست صحبت کنید اون دختر خوبیه
جیمین: فهمیدیم به عنوان ارمی دوستش داری خیله خب برو
کوک: حالا شد رفتم بالا لباسامو با یه لباس راحتی عوض کردمو خوابیدم
ات: اوا این چرا اینجوری کرد ولش برم لباسمو عوض کنم رفتم بالا تو اتاقم لباسامو عوض کردم و اومدم پایین تا یه چیز بخورمو برم پا تلویزیون و بعد بخوابم رفتم تو یخچال یه شیر موز بود با یه کیک برداشتمو رفتم جلو TV روشن کردمو نشستم فیلم مورد علاقمو میدیدم که زنگ خونه خورد رفتم باز کردم که دیدم ایو هانا و مینا مثل چی ریختن تو چه خبره که یدفعه ایو
اسلاید اول لباس جونگ کوک تو خونه اسلاید بعد لباس ات تو خونه
شرط ۱۲ تا لایک ۱۲ تا کامنت
۵۶.۳k
۱۲ دی ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۷)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.