فیک جیمین: عاشقتم: پارت ۱۲
از زبان جیمین :
خیلی اصبانی بودم داشتم میدوییدم که دیدم یه تصادف شده رفتم نزدیک دیدم اون سانا بود وایی
ج:سانااااااا چی شدهههه بهتتتتتت
جک: جیمین! ؟
ج:جک تو اینجا تو از کجا میشناسیش
جک:خواهرمه
ج:چ..چی
جک:چی میگی بابا زنگ بزن به اورژانس
ج:چی...اها باشه باشه
اون لحظه دنیارو سرم خراب شد زود زنگ زدم به اورژانس خیلی سریع آمدند بعد بردنش به بیمارستان
من واقعا حالم بد شده بود پسرا رو خبر کردم ولی نگذاشتند منم برم تف تو این زندگی چطور میتونن نزارن با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم ولی با اجبار با یکی دیگه ازدواج کنم اه اه اه(منحرف شدم💔😐😂)رفتم به سمت خونه داشتم میرفتم به اتاقم که سرو کله رزی پیدا شد این چرا دست از سرم برنمیداره
رزی:کجا بودی
ج:به تو چه باید بهت حساب بدم که کجا بودم
رزی:آره چون تو نامزدمی
ج:رزی چی میگی من دوستت ندارم چرا هی خودتو به من میچسپونی هاااااا(با داد)
رزی:ببخشید(گریه)
ج:گریه نکن
رزی:ب...بش من رفتم خدافظ
ج:هوم خدافز
از زبان رزی:
رفتم تو اتاقم تا تونستم گریه کردم اخه منم دوستش ندارم ولی ولی چیکار کنم آخه هق هق هام شروع شدند جلوی صدامو میگرفتم که صدامو نشنوند پاشدمرفتم به سرو صورتم آب زدم و آماده شدمو رفتم پیش دخترا ...
از زبان جک:
من واقعا متاسفم هق خواهرم متاسفم هق هق
دکتر آمد بیرون منم سریع دویدم پیشش دکتر گفت که حالش خوبه ولی باید دو روز پیش ما بمونه بعد از دو روز میتوانید مرخصش کنید
جک:آقای دکتر الان میتونم ببینمش
دکتر:بله میتونید ولی ۵ دقیقه بعد بیایید بیرون
جک:باشه ممنون
دکتر:وظیفمه خدافز
جک:خدافز
رفتم پیشش وقتی اون جوری دیدمش قلبم درد گرفت واقعا متاسفم خواهرم...
[(<پایان پارت ۱۲ برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه >)]
خیلی اصبانی بودم داشتم میدوییدم که دیدم یه تصادف شده رفتم نزدیک دیدم اون سانا بود وایی
ج:سانااااااا چی شدهههه بهتتتتتت
جک: جیمین! ؟
ج:جک تو اینجا تو از کجا میشناسیش
جک:خواهرمه
ج:چ..چی
جک:چی میگی بابا زنگ بزن به اورژانس
ج:چی...اها باشه باشه
اون لحظه دنیارو سرم خراب شد زود زنگ زدم به اورژانس خیلی سریع آمدند بعد بردنش به بیمارستان
من واقعا حالم بد شده بود پسرا رو خبر کردم ولی نگذاشتند منم برم تف تو این زندگی چطور میتونن نزارن با کسی که دوستش دارم ازدواج کنم ولی با اجبار با یکی دیگه ازدواج کنم اه اه اه(منحرف شدم💔😐😂)رفتم به سمت خونه داشتم میرفتم به اتاقم که سرو کله رزی پیدا شد این چرا دست از سرم برنمیداره
رزی:کجا بودی
ج:به تو چه باید بهت حساب بدم که کجا بودم
رزی:آره چون تو نامزدمی
ج:رزی چی میگی من دوستت ندارم چرا هی خودتو به من میچسپونی هاااااا(با داد)
رزی:ببخشید(گریه)
ج:گریه نکن
رزی:ب...بش من رفتم خدافظ
ج:هوم خدافز
از زبان رزی:
رفتم تو اتاقم تا تونستم گریه کردم اخه منم دوستش ندارم ولی ولی چیکار کنم آخه هق هق هام شروع شدند جلوی صدامو میگرفتم که صدامو نشنوند پاشدمرفتم به سرو صورتم آب زدم و آماده شدمو رفتم پیش دخترا ...
از زبان جک:
من واقعا متاسفم هق خواهرم متاسفم هق هق
دکتر آمد بیرون منم سریع دویدم پیشش دکتر گفت که حالش خوبه ولی باید دو روز پیش ما بمونه بعد از دو روز میتوانید مرخصش کنید
جک:آقای دکتر الان میتونم ببینمش
دکتر:بله میتونید ولی ۵ دقیقه بعد بیایید بیرون
جک:باشه ممنون
دکتر:وظیفمه خدافز
جک:خدافز
رفتم پیشش وقتی اون جوری دیدمش قلبم درد گرفت واقعا متاسفم خواهرم...
[(<پایان پارت ۱۲ برای پارت های بیشتر حمایت فراموش نشه >)]
۲.۹k
۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.