|my sweet dream|
|my sweet dream|
p⁸
[قبل از شروع یک تغییر توی فیک دادم اومدم بگم ، جونگکوک و برادر ا.ت فرض کنید ، یعنی از این به بعد جونگکوک برادر ا.ت هست که با تهیونگ هم رفیقه و همون داستان قبلی مافیا و...]
*ویو تهیونگ*
ا.ت:چیکار میکنی؟دردم گرفت!
ته:احمق میدونی چه غلطی کردی؟!"از عصبانیت بی اختیار داد کشید"
ا.ت:چی..کار..کرد..م؟!
ته:اگه یذره حرفم و گوش کنی چیزی ازت کم نمیشه،ا.ت تو بد دردسری افتادی ، اون تا تورو نگیره ولت نمیکنه
ا.ت:منظورت چیه؟!
ته:یعنی تا مال اون نشی ولت نمیکنه*بازم داد کشید
ا.ت:انقدر داد نکش سرم*بغض کرد
ته:با.ش..متاسفم«به خودش اومد یک نفس عمیق برای آروم کردن خودش کشید،ماشینش و روشن کرد و راه افتاد ، تو راه هیچ حرفی نزدن ولی ا.ت فقط شکمش و داشت و تهیونگ کم کم نگران میشد دیگه جلوی خودشو نگرفت و شروع به صحبت کرد»
ته:درد داری؟
ا.ت:خیلی....
ته:میریم بیمارستان ، باید معاینه بشی
ا.ت:نمیخواد ، قرص میخورم خوب میشم
ته: مطمئنی؟؟انگار جدیه!
ا.ت: مطمئنم ، بریم خونه قرص بخورم خوب میشم!
ته:باشه ولی اگه بدتر شد بهم خبر بده میام دنبالت ، ماشینت هم جونگکوک هروقت بیاد خونه میاره برات
ا.ت: باشه،ممنونم
«دیگه حرفی نشد تا رسیدن به خونه ا.ت پیاده شد با خداحافظی سردی رفت تو خونه ، تهیونگ هنوز عصبی بود پاش و روی گاز گذاشت با چند تا از بادیگارد هاش هماهنگ کرد از دور و بدون متوجه شدن ا.ت اونو تحت نظر بگیرن به سمت عمارت مافیایی خودش و اعضا رفت ، بعد از چند دقیقه که رسید پیاده شد و با کلافگی و عصبانیتی که سعی در آروم کردنش بود وارد شد که دید همه پسرا تو هال منتظر ایستادن»
نامجون:چی گفت؟
ته:کی؟
شوگا: نیکلاس دیگه
ته:گفت روی ا.ت قیمت بزارم و بهش بفروشم*با کلافگی گفت و دستی توی موهاش کشید
جونگکوک:غلط کرده ، خواهر من مگه مثل دخترای دورو ورش هرزه هست*با عصبانیت داد کشید
ته:دو دقیقه دهنت و ببند ، کسی روی ا.ت قیمت نذاشته و نمیزاره
جونگکوک:من باید برای ا.ت بادیگارد بزارم ، میدونم اون عوضی دست بردار نیست
ته:خودم گذاشتم ، تو راه با چند نفر هماهنگ کردم ا.ت و تحت نظر داشته باشن اما خود ا.ت متوجه نشه
جین:خوبه ، به ا.ت هم بگین فعلا نیاد پیست یا بار و پارتی نره
جونگکوک:نمیره، نمیزارم بره
جیمین:رگ غیرت دو نفر انگار خیلی بالا زده*با نیشخند گفت و به کوک و ته اشاره کرد
جونگکوک:الان موقع شوخی یا تیکه انداختنه؟؟
ته:عقل نداره راحته دیگه
جیهوپ:خب حالا اینم یچیزی گفت جو عوض بشه
ته:من واقعا حوصله ندارم سرم خیلی درد میکنه میرم بخوابم ، جونگکوک تو برو خونه پیش ا.ت انگار شکم درد داشت ، ماشینش هم ببر
جونگکوک:باشه میرم پیشش
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #فیک
p⁸
[قبل از شروع یک تغییر توی فیک دادم اومدم بگم ، جونگکوک و برادر ا.ت فرض کنید ، یعنی از این به بعد جونگکوک برادر ا.ت هست که با تهیونگ هم رفیقه و همون داستان قبلی مافیا و...]
*ویو تهیونگ*
ا.ت:چیکار میکنی؟دردم گرفت!
ته:احمق میدونی چه غلطی کردی؟!"از عصبانیت بی اختیار داد کشید"
ا.ت:چی..کار..کرد..م؟!
ته:اگه یذره حرفم و گوش کنی چیزی ازت کم نمیشه،ا.ت تو بد دردسری افتادی ، اون تا تورو نگیره ولت نمیکنه
ا.ت:منظورت چیه؟!
ته:یعنی تا مال اون نشی ولت نمیکنه*بازم داد کشید
ا.ت:انقدر داد نکش سرم*بغض کرد
ته:با.ش..متاسفم«به خودش اومد یک نفس عمیق برای آروم کردن خودش کشید،ماشینش و روشن کرد و راه افتاد ، تو راه هیچ حرفی نزدن ولی ا.ت فقط شکمش و داشت و تهیونگ کم کم نگران میشد دیگه جلوی خودشو نگرفت و شروع به صحبت کرد»
ته:درد داری؟
ا.ت:خیلی....
ته:میریم بیمارستان ، باید معاینه بشی
ا.ت:نمیخواد ، قرص میخورم خوب میشم
ته: مطمئنی؟؟انگار جدیه!
ا.ت: مطمئنم ، بریم خونه قرص بخورم خوب میشم!
ته:باشه ولی اگه بدتر شد بهم خبر بده میام دنبالت ، ماشینت هم جونگکوک هروقت بیاد خونه میاره برات
ا.ت: باشه،ممنونم
«دیگه حرفی نشد تا رسیدن به خونه ا.ت پیاده شد با خداحافظی سردی رفت تو خونه ، تهیونگ هنوز عصبی بود پاش و روی گاز گذاشت با چند تا از بادیگارد هاش هماهنگ کرد از دور و بدون متوجه شدن ا.ت اونو تحت نظر بگیرن به سمت عمارت مافیایی خودش و اعضا رفت ، بعد از چند دقیقه که رسید پیاده شد و با کلافگی و عصبانیتی که سعی در آروم کردنش بود وارد شد که دید همه پسرا تو هال منتظر ایستادن»
نامجون:چی گفت؟
ته:کی؟
شوگا: نیکلاس دیگه
ته:گفت روی ا.ت قیمت بزارم و بهش بفروشم*با کلافگی گفت و دستی توی موهاش کشید
جونگکوک:غلط کرده ، خواهر من مگه مثل دخترای دورو ورش هرزه هست*با عصبانیت داد کشید
ته:دو دقیقه دهنت و ببند ، کسی روی ا.ت قیمت نذاشته و نمیزاره
جونگکوک:من باید برای ا.ت بادیگارد بزارم ، میدونم اون عوضی دست بردار نیست
ته:خودم گذاشتم ، تو راه با چند نفر هماهنگ کردم ا.ت و تحت نظر داشته باشن اما خود ا.ت متوجه نشه
جین:خوبه ، به ا.ت هم بگین فعلا نیاد پیست یا بار و پارتی نره
جونگکوک:نمیره، نمیزارم بره
جیمین:رگ غیرت دو نفر انگار خیلی بالا زده*با نیشخند گفت و به کوک و ته اشاره کرد
جونگکوک:الان موقع شوخی یا تیکه انداختنه؟؟
ته:عقل نداره راحته دیگه
جیهوپ:خب حالا اینم یچیزی گفت جو عوض بشه
ته:من واقعا حوصله ندارم سرم خیلی درد میکنه میرم بخوابم ، جونگکوک تو برو خونه پیش ا.ت انگار شکم درد داشت ، ماشینش هم ببر
جونگکوک:باشه میرم پیشش
امیدوارم دوسش داشته باشید 💜
حمایت یادتون نره ✨
#بی_تی_اس #بنگتن #آرمی #سناریو #فیک
۱۰.۸k
۳۱ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.