باجیفویو

در خواستی از شیپ باجی و جیفویو


عجیبه... زندگی عحیبه.... عاشق کسی میشی که حاضری واسش هر کاری بکنی....دوست داری همیشه پیشش باشی....بغلش کنی.....ببوسیش...باهم غذا بخورین... هه مثل روز اول اشناییمون، نجاتم داد....نه از دست قلدرا
بلکه از تنهایی، با اون لبخند از من پرسیدی که گشنت نیست؟ پیانگ دوست داری؟
رفتیم خونتون غذاتو با من شریک شدی.....احساس میکردم قلبمو باهات شریک شدم...اما چی شده....ینی چی؟ دیگه...... میخوای بری؟به همین زودی؟ میخوای ترکم کنی بری؟ یعنی.... همه درست میگفتن؟که فرشته ها متعلق به زمین نیستن؟بگو.... بگو که دلیل رفتنت همینه! دیروز بهت قول دادم پیشت باشم!(اعتراف کرده) تا تهش! اما انگار تهش الانه! داری تو بغلم جون میدی و.... قبل رفتن همینو میگی؟ ممنونم چیفویو؟
نهههههه! من باید ممنون باشم! این نامردیه! من باید بخاطر بودنت تشکر کنم، بخاطر از تاریکی نجات دادنم، بخاطر اینکه بازم موقع کتک زدنم، میدونستم اینکارو از عمد نمیکنی! فقط بخاطر اون لعنتیه! که الان جسم سردت تو بغلمه
نه......نه.......نه.....
باجی ساننننننن!








ریدم نه؟اما خب بازم خوشحال میشم نظرتون رو راجبش بدونم🌼🙂احتمالا ازش سناریو طنز هم بزارم