سناریو

وقتی برای اولین بار عضو هشتم نیستی همسر گرامی هستی😂🤷🏻
وقتی میخواین شب نماز بخونید بچتون با پفیلا میاد تو اتاق میگه منم تماشا کنم(بچتون 3 سالشه)

نامجون: پرو پرو من وقتی بچه بودم پامو جلو مامان بابام دراز میکردم تا دو هفته باهام حرف نمیزدن بعد این میاد میگه منم تماشا

جین: اولا اون پفیلا مال منه دوما اگر میخوای پفیلا منو بخوری باید بری تو اتاق خودت

شوگا: مامانت شیطونی کرده باید...
ت.ا: نه عزیزم بیا بغل مامانی (از ترس اینکه شوگا به زور باهاش نماز بخونه)
شوگا: باشه فردا میخام پیش هوپی اون موقه ببینم چیکار میخوای بکنی

جیهوپ: ای خدااااا بیا سان شاین بابا
(بهت چش ابرو میره فرا شب)

جیمین: قول میدم فردا برای تو باشه هر کاری خواستی بکن

ته: پرو رو نگاه تازه پفیلا هم اورده پاشو پاشو من کارش دارم برو یونتان منتظرته

کوک: بچه پاشو برو
بچهتون: نهههع
کوک: مامانت ناله میکنه ناراحت میشی
بچتون: نه نمیشم
کوک: عجب بچه ایه ها میگم مامانت قراره درد بکشه ناراحت میشی
بچتون: نمیشمممم خوشممم میادددد
کوک: یعنی از درد کشیدن مامانت خوشت میاد؟
بچتون: نه
کوک: اوکی پس برو تو اتاق خودت تا نگفتم بم بخورتت
بچتون دویید رفت کوک سمت تو: کجا بودیم بیب؟
ت.ا: نه نه بهش بگو برگردههههه
(دیگه دارن نماز میخونن ما بریم)