پارت ۱۱:
،گفت که پایین منتظرمه رفتم پایین تهیونگ رو دیدم سلام کردم و در رو برام باز کرد و سوار ماشین شدیم تو راه باهم یه مکالمه دو دقیقه داشتیم و بقیه راه رو ساکت بودیم
-چقدر خوشگل شدی
+ ممنون تو هم خوشتیپ شدی
- ممنونم چشات خوشگل میبینه
+*خنده خجالتی 😊
(ما بودیم نا بابا تو فقط خوبی تو خیلییییییی خوبی 😂)
بعداز ۲۰ دقیقه رسیدیم به رستوران باکلاس اما رستوران خالی بود و فقط به میز وسط رستوران بود با یک آهنگ ملایم
+اینجا پس چرا خالیه
-چون من کل رستوران رو رزور کردم
+ اما اینجا که خیلی بزرگه ممکنه خیلی پول بگیرن
-مهم نیست مهم فقط تویی
+ (چی بگم آخه خداااااا)
ممنون تو هم برام خیلی مهم و با ارزشی🤭
-بیا بشینیم
+باشه
رفتیم نشستیم و تهیونگ گاریون رو صدا کرد و غذا سفارش دادیم
ویو تهیونگ:
هدف از این قرار این بود که بهم نزدیک تر بشیم خب میخواستم بهش پیشنهاد بدم که دوس دخترم بشه ولی الان که فک میکنم مبینم ما یه جور دوس پسر و دوس دختریم پس یه چیز بهتر خب راجب این موضوع یکم که چطوره باهم ازدواج کنیم و من براش دیروز یه حلقه خریدم و امروزه قراره بهش پیشنهاد بدم ولی نمیدونم که قبول میکنه یا نه و خیلی استرس دارم)
بعداز دو دقیقه غذا آوردن و خوردیم تقریبا تموم شده بود که تهیونگ پا شد و گفت افتخار رقص با من رو میدین خانم زیبا🌹
-بله
پاشدم و باهم رقصیدم و بعد از اینکه آهنگ تموم شد تهیونگ سرشو به نفر تکون داد و یه آهنگ خیلی ملایم پخش شد و تهیونگ بهم گفت:
بورا عزیزم من باور نمیکردم که عاشق بشم اما وقتی تو رو دیدم دلم لرزید و فهمیدم که عاشق شدم و خیلی خچشحالم که عاشق همچین ادمی مثل تو شدم و نمیخوام این فرصت رو از دست بدم و میخوام بقیه عمرم رو با تو زندگی کنم بعد زانو زد و از جیبش یه قاب بیرون آورد و درش رو باز کرد و گفت
-با من ازدواج میکنی؟
+همون طور که تو شک بودم چشام پر اشک شوق بود گفتم
بله کیم تهیونگ
بعد از خوشحالی زیاد تهیونگ اومد لبش رو لبام و مک عمیقی زد و...
شرط ۳۰ تا لایک
-چقدر خوشگل شدی
+ ممنون تو هم خوشتیپ شدی
- ممنونم چشات خوشگل میبینه
+*خنده خجالتی 😊
(ما بودیم نا بابا تو فقط خوبی تو خیلییییییی خوبی 😂)
بعداز ۲۰ دقیقه رسیدیم به رستوران باکلاس اما رستوران خالی بود و فقط به میز وسط رستوران بود با یک آهنگ ملایم
+اینجا پس چرا خالیه
-چون من کل رستوران رو رزور کردم
+ اما اینجا که خیلی بزرگه ممکنه خیلی پول بگیرن
-مهم نیست مهم فقط تویی
+ (چی بگم آخه خداااااا)
ممنون تو هم برام خیلی مهم و با ارزشی🤭
-بیا بشینیم
+باشه
رفتیم نشستیم و تهیونگ گاریون رو صدا کرد و غذا سفارش دادیم
ویو تهیونگ:
هدف از این قرار این بود که بهم نزدیک تر بشیم خب میخواستم بهش پیشنهاد بدم که دوس دخترم بشه ولی الان که فک میکنم مبینم ما یه جور دوس پسر و دوس دختریم پس یه چیز بهتر خب راجب این موضوع یکم که چطوره باهم ازدواج کنیم و من براش دیروز یه حلقه خریدم و امروزه قراره بهش پیشنهاد بدم ولی نمیدونم که قبول میکنه یا نه و خیلی استرس دارم)
بعداز دو دقیقه غذا آوردن و خوردیم تقریبا تموم شده بود که تهیونگ پا شد و گفت افتخار رقص با من رو میدین خانم زیبا🌹
-بله
پاشدم و باهم رقصیدم و بعد از اینکه آهنگ تموم شد تهیونگ سرشو به نفر تکون داد و یه آهنگ خیلی ملایم پخش شد و تهیونگ بهم گفت:
بورا عزیزم من باور نمیکردم که عاشق بشم اما وقتی تو رو دیدم دلم لرزید و فهمیدم که عاشق شدم و خیلی خچشحالم که عاشق همچین ادمی مثل تو شدم و نمیخوام این فرصت رو از دست بدم و میخوام بقیه عمرم رو با تو زندگی کنم بعد زانو زد و از جیبش یه قاب بیرون آورد و درش رو باز کرد و گفت
-با من ازدواج میکنی؟
+همون طور که تو شک بودم چشام پر اشک شوق بود گفتم
بله کیم تهیونگ
بعد از خوشحالی زیاد تهیونگ اومد لبش رو لبام و مک عمیقی زد و...
شرط ۳۰ تا لایک
۷.۹k
۰۹ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.