پارت دوم
پارت دوم
اسپک ساعت یازده شب از طریق پنجره وارد ساختمون خوابگاه شد
تو این خوابگاه 9 تا دانشجو زندگی میکردن و توی اون ساعت شیش نفرشون حضور داشتن
ریچارد بعد از وارد شدن وارد یکی از اتاق ها شد و دوتا از دانشجوهای فیلیپینی اون اتاق به اسم "کورازون آمورائو" و"مرلیتا کارگلو" و یه دانشجوی دیگه به اسم"والنتینا پاسیون" به وسیله ی اسلحه تهدید کرد و به اتاق کناری برد
اتاق بعدی سه تا دانشجوی دیگه یعنی "پاتریشا ماتسوک" و "پملا ویلکنیگ" و "نینا جو اشمال" حضور داشتند و هر سه تاشون هم خواب بودن
ریچارد بیدارشون کرد و دست هر شیش تاشون رو با ملافه ها بست
دختر ها سعی کردن به حرف ریچارد گوش بدن و باهاش آروم برخورد کنن که نکشتشون
ریچارد آروم بود و با دخترا کاری نداشت و بی ادبی نمیکرد برای همین فکر کردن شاید میخواد ولشون کنه!
اما اینطور نشد..
ریچارد دختر هارو دونه دونه میبرد بیرون اتاق
خفشون میکرد و یا گلوشونو با چاقو میبرید
"کورازون آمورائو" تنها بازمانده ی این اتفاق میگفت وقتی اسپک دوست هاشو از اتاق بیرون میبرد هیچ صدای جیغ و فریادی نمیشنید اما چند دقیقه که میگذشت صدای خر خر و خفه شدن دخترا تو خون خودشون رو میشنیدن!
زمانی که اسپک یکی از دختر هارو با خودش برد
کورارون به آرومی زیر یکی از تخت ها رفت و اونجا قایم شد
همون موقع بود که دوتا دانشجوی دیگه ام رسیدن و اول از همه "سوزان فریس" بیست و چهار ساله با ضربه چاقو تو راهرو کشته شد
و بعد "مری آن جردن" بیست ساله که به محض ورود به خوابگاه به قتل رسید!
بعد از اونا نوبت "گلوریا ژان دیوی" که تا اون موقع با دوست پسرش بیرون بود رسید
اون تنها کسی بود که ریچارد قبل از قتلش به طرز وحشیانه ایی بهش تج.اوز کرد و مورد آزار قرارش داد و بعد کشتش!
با ورود این سه نفر شمار دخترا از دست اسپک در رفت و یادش رفت که دقیق چند نفرو تو اتاق نگه داشته
اون هشت تا دختر رو به طرز وحشانه ایی کشت و نمیدونست یه نفر زیر تخت پنهان شده و کورازون هنوز زنده بود بنابراین ساختمونو ترک کرد
شیش صبح 14 جولای سال 1966 وقتی که خورشید در اومده بود
کورازون از زیر تخت بیرون اومد و به سمت پنجره رفت و شروع کرد به داد زدن: "همشون مردن .. همه ی دوستام مردن،وای خدایا فقط من زندم،کمک،کمک"
خلاصه که همسایه ها پلیس خبر کردن و افسری که کورازون رو دیده بود میگفت تا کمر از پنجره بیرون بود جوری که کم مونده بود سقوط کنه!
افسر وارد که شد جسد یکی از دختر هارو رو پله ها دید
و یکم جلوتر توی یکی از اتاق های طبقه پایین جسد سه تا دیگه از دختر هارو با دست و پای بسته دید
دختر ها به معنای واقعی کلمه سلاخی شده بودن و گلوشون بریده شده بود!
افسر طبقه ی بالا هم جسد 4 تا دختر دیگه رو پیدا کرد
امید پلیس برای پیدا کررن اسپک فقط کورازون تنها بازمانده ی اونشب بود!
اون همه چیزو برای پلیس تعریف کرد و چهره ی مرد هم توصیف کرد
یه مرد سفید پوست تقریبا 25 ساله با قد 180 و موهای بلوند تیره که بلیز و شلوار تیره تنشه و یه تتو روی دستش داره
پلیس خیلی سرسع اطلاعات رو پخش کرد که مردم بفهمن همچین شخصی تو جامعه وجود داره
دستگیری:
دو روز بعد ریچارد توی اتاق هتلش سعی کرد با زدن رگ دستش خودکشی کنه اما کارمندای هتل متوجه شدن و با اورژانس تماس گرفتن
وقتی جراحی شد دکترش اون تتو رو روی دستش دید و خیلی زود با پلیس تماس گرفت !
وقتی بردنش دادگاه خیلی مسخره گفت قتل هارو به یاد نمیاره
و کورازون تنها دختر بازمانده قسم خورد که این همون مرده
ریچارد اسپک اول به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد اما بعد ها دادگاه تجدید نظر کرد و حکمش رو به حبس ابد تغییر داد
جالبه بدونین ریچارد پرنده هایی که وارد سلولش میشدن رو نگه میداش و بهشون غذا میداد
اسپک ساعت یازده شب از طریق پنجره وارد ساختمون خوابگاه شد
تو این خوابگاه 9 تا دانشجو زندگی میکردن و توی اون ساعت شیش نفرشون حضور داشتن
ریچارد بعد از وارد شدن وارد یکی از اتاق ها شد و دوتا از دانشجوهای فیلیپینی اون اتاق به اسم "کورازون آمورائو" و"مرلیتا کارگلو" و یه دانشجوی دیگه به اسم"والنتینا پاسیون" به وسیله ی اسلحه تهدید کرد و به اتاق کناری برد
اتاق بعدی سه تا دانشجوی دیگه یعنی "پاتریشا ماتسوک" و "پملا ویلکنیگ" و "نینا جو اشمال" حضور داشتند و هر سه تاشون هم خواب بودن
ریچارد بیدارشون کرد و دست هر شیش تاشون رو با ملافه ها بست
دختر ها سعی کردن به حرف ریچارد گوش بدن و باهاش آروم برخورد کنن که نکشتشون
ریچارد آروم بود و با دخترا کاری نداشت و بی ادبی نمیکرد برای همین فکر کردن شاید میخواد ولشون کنه!
اما اینطور نشد..
ریچارد دختر هارو دونه دونه میبرد بیرون اتاق
خفشون میکرد و یا گلوشونو با چاقو میبرید
"کورازون آمورائو" تنها بازمانده ی این اتفاق میگفت وقتی اسپک دوست هاشو از اتاق بیرون میبرد هیچ صدای جیغ و فریادی نمیشنید اما چند دقیقه که میگذشت صدای خر خر و خفه شدن دخترا تو خون خودشون رو میشنیدن!
زمانی که اسپک یکی از دختر هارو با خودش برد
کورارون به آرومی زیر یکی از تخت ها رفت و اونجا قایم شد
همون موقع بود که دوتا دانشجوی دیگه ام رسیدن و اول از همه "سوزان فریس" بیست و چهار ساله با ضربه چاقو تو راهرو کشته شد
و بعد "مری آن جردن" بیست ساله که به محض ورود به خوابگاه به قتل رسید!
بعد از اونا نوبت "گلوریا ژان دیوی" که تا اون موقع با دوست پسرش بیرون بود رسید
اون تنها کسی بود که ریچارد قبل از قتلش به طرز وحشیانه ایی بهش تج.اوز کرد و مورد آزار قرارش داد و بعد کشتش!
با ورود این سه نفر شمار دخترا از دست اسپک در رفت و یادش رفت که دقیق چند نفرو تو اتاق نگه داشته
اون هشت تا دختر رو به طرز وحشانه ایی کشت و نمیدونست یه نفر زیر تخت پنهان شده و کورازون هنوز زنده بود بنابراین ساختمونو ترک کرد
شیش صبح 14 جولای سال 1966 وقتی که خورشید در اومده بود
کورازون از زیر تخت بیرون اومد و به سمت پنجره رفت و شروع کرد به داد زدن: "همشون مردن .. همه ی دوستام مردن،وای خدایا فقط من زندم،کمک،کمک"
خلاصه که همسایه ها پلیس خبر کردن و افسری که کورازون رو دیده بود میگفت تا کمر از پنجره بیرون بود جوری که کم مونده بود سقوط کنه!
افسر وارد که شد جسد یکی از دختر هارو رو پله ها دید
و یکم جلوتر توی یکی از اتاق های طبقه پایین جسد سه تا دیگه از دختر هارو با دست و پای بسته دید
دختر ها به معنای واقعی کلمه سلاخی شده بودن و گلوشون بریده شده بود!
افسر طبقه ی بالا هم جسد 4 تا دختر دیگه رو پیدا کرد
امید پلیس برای پیدا کررن اسپک فقط کورازون تنها بازمانده ی اونشب بود!
اون همه چیزو برای پلیس تعریف کرد و چهره ی مرد هم توصیف کرد
یه مرد سفید پوست تقریبا 25 ساله با قد 180 و موهای بلوند تیره که بلیز و شلوار تیره تنشه و یه تتو روی دستش داره
پلیس خیلی سرسع اطلاعات رو پخش کرد که مردم بفهمن همچین شخصی تو جامعه وجود داره
دستگیری:
دو روز بعد ریچارد توی اتاق هتلش سعی کرد با زدن رگ دستش خودکشی کنه اما کارمندای هتل متوجه شدن و با اورژانس تماس گرفتن
وقتی جراحی شد دکترش اون تتو رو روی دستش دید و خیلی زود با پلیس تماس گرفت !
وقتی بردنش دادگاه خیلی مسخره گفت قتل هارو به یاد نمیاره
و کورازون تنها دختر بازمانده قسم خورد که این همون مرده
ریچارد اسپک اول به اعدام با صندلی الکتریکی محکوم شد اما بعد ها دادگاه تجدید نظر کرد و حکمش رو به حبس ابد تغییر داد
جالبه بدونین ریچارد پرنده هایی که وارد سلولش میشدن رو نگه میداش و بهشون غذا میداد
۲.۵k
۰۳ آبان ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.