رمان
#رمان
#عاشقانه
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوسوم
ازاتاقکهاومدیمبیرون
سیدتانشستگفت
منفرداصبحبرایتحویلجوابآزمایشمیرم
وظهرهمنوبتدکترمیگیرم
مشکلینداره؟
باتاییدهمهکهمواجهشد
یکلبخندمسممانهایرویلبشنشست
فرداشعباسمنو رسوند
سیدوعباستویمطبکنارهمنشستنوشروع
بهحرفزدنکردن..
نوبتماکهشدعباسهمبلندشدکهبیادداخل
سیددستشورویسینهیعباسگذاشتوگفت
بشینمنهستم،بلاییسرشنمیاد
-آخه
-بشینعباس..
دکتربرگهروگرفتدستش
قبلازاینکهبازکنهگفت
انشاللههرچیکهپیشمیادخیره
-بعدازیکممعطلی،لبخندیزدوگفتمبارکه😄..
گریهامگرفتورفتمبیرون
عباستامنودیدپاشدوگفت:خیرباشه؟
-سیدگفت:چطوریبرادرزنعزیزم😂؟
عباسوسیدهموبقلکردن
وریز ریزمیخدیدن
سوارماشینکهشدیم
عباسبههمهزنگزد
بهمامانمبهبابامبهزنش
تاریخعقدمشخصبود
فقطموندهبودجوابآزمایش
کهجوابهممثبتبودالحمدلله
دیگهوقتشبودبهمهدیهزنگبزنم😅..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
#عاشقانه
-رمانحوریهیسید
#پارت_شصتوسوم
ازاتاقکهاومدیمبیرون
سیدتانشستگفت
منفرداصبحبرایتحویلجوابآزمایشمیرم
وظهرهمنوبتدکترمیگیرم
مشکلینداره؟
باتاییدهمهکهمواجهشد
یکلبخندمسممانهایرویلبشنشست
فرداشعباسمنو رسوند
سیدوعباستویمطبکنارهمنشستنوشروع
بهحرفزدنکردن..
نوبتماکهشدعباسهمبلندشدکهبیادداخل
سیددستشورویسینهیعباسگذاشتوگفت
بشینمنهستم،بلاییسرشنمیاد
-آخه
-بشینعباس..
دکتربرگهروگرفتدستش
قبلازاینکهبازکنهگفت
انشاللههرچیکهپیشمیادخیره
-بعدازیکممعطلی،لبخندیزدوگفتمبارکه😄..
گریهامگرفتورفتمبیرون
عباستامنودیدپاشدوگفت:خیرباشه؟
-سیدگفت:چطوریبرادرزنعزیزم😂؟
عباسوسیدهموبقلکردن
وریز ریزمیخدیدن
سوارماشینکهشدیم
عباسبههمهزنگزد
بهمامانمبهبابامبهزنش
تاریخعقدمشخصبود
فقطموندهبودجوابآزمایش
کهجوابهممثبتبودالحمدلله
دیگهوقتشبودبهمهدیهزنگبزنم😅..
#بهقلم_هانیهباوی🌾🌸
⭕️#کپیباذکرمنبعونویسندهمجازمیباشد
۲.۷k
۱۴ اسفند ۱۴۰۰
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.