دختر اجاره ای🕸🖤
دختر اجاره ای🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ¹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
رئیس جنی: برو زود تر کارتو بکن
جنی: باشه الان میرم
رئیس: حواست باشه مثل دفعه ی قبل گند نزنی وگرنه خودت خوب میدونی چی میشه
جنی چیزی نگفت
رئیس: بیا برات لباستو عوض کنم
جنی:چشم
جنی صاف ایستاده بود و چیزی نمی گفت
رئیسش یه لباس انتخاب کرد و آورد [(اسلاید دوم)]
رئیس: خب اول یکم برا من هرزه بازی کن
جنی: چشم
جنی لباسشو پایین کشید و سینه هاش رو بیرون داد ، روی پای رئیسش نشست و گردنش رو نزدیک رئیسش برد
رئیسش سریع گردنش رو گرفت و میخوردتش
دست هاش رو روی سینه های جنی گذاشت و سینه هاش رو لمس کرد
جنی مثل یه ربات خشک و بی حس بود ، هیچی نمیگفت و فقط مجبور بود نگاه کنه
این کار ها دیگه عادی شده بود
جنی از ۱۵ سالگی به اینا عادت کرده بود
رئیسش جنی رو لخت کرد
رئیس: بلند شو یکم خودتو بهم نشون بده
جنی بلند شد
رئیس: واووو خیلی خوبی..حالا سینه هات رو تکون بده
جنی مجبور بود هر کار که رئیسش میگه مثل سگ ها انجام بده
جنی همون کار رو کرد
رئیسش عصبی شد
بلند شد و یه کمربند گرفت
رئیس: جدیدا کارتو خوب انجام نمیدی
و با کمربند یک بار توی شکم جنی زد
رئیس: از یکی از مشتری ها شنیدم که خوب لیس نمیزنی ها؟
و دوباره زد
جنی از ضربه ی محکم افتاد روی زمین
جنی: رئیس منو ببخشین.. از این به بعد دیگه همچین کاری نمی کنم
جنی داشت گریه میکرد
رئیسش آدم خیلی ترسناکی بود
رئیس: تا یک هفته از آب و غذا خبری نیست.. بلند شو لباستو بپوش مشتری ها منتظرن..
𝐩𝐚𝐫 ¹
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
رئیس جنی: برو زود تر کارتو بکن
جنی: باشه الان میرم
رئیس: حواست باشه مثل دفعه ی قبل گند نزنی وگرنه خودت خوب میدونی چی میشه
جنی چیزی نگفت
رئیس: بیا برات لباستو عوض کنم
جنی:چشم
جنی صاف ایستاده بود و چیزی نمی گفت
رئیسش یه لباس انتخاب کرد و آورد [(اسلاید دوم)]
رئیس: خب اول یکم برا من هرزه بازی کن
جنی: چشم
جنی لباسشو پایین کشید و سینه هاش رو بیرون داد ، روی پای رئیسش نشست و گردنش رو نزدیک رئیسش برد
رئیسش سریع گردنش رو گرفت و میخوردتش
دست هاش رو روی سینه های جنی گذاشت و سینه هاش رو لمس کرد
جنی مثل یه ربات خشک و بی حس بود ، هیچی نمیگفت و فقط مجبور بود نگاه کنه
این کار ها دیگه عادی شده بود
جنی از ۱۵ سالگی به اینا عادت کرده بود
رئیسش جنی رو لخت کرد
رئیس: بلند شو یکم خودتو بهم نشون بده
جنی بلند شد
رئیس: واووو خیلی خوبی..حالا سینه هات رو تکون بده
جنی مجبور بود هر کار که رئیسش میگه مثل سگ ها انجام بده
جنی همون کار رو کرد
رئیسش عصبی شد
بلند شد و یه کمربند گرفت
رئیس: جدیدا کارتو خوب انجام نمیدی
و با کمربند یک بار توی شکم جنی زد
رئیس: از یکی از مشتری ها شنیدم که خوب لیس نمیزنی ها؟
و دوباره زد
جنی از ضربه ی محکم افتاد روی زمین
جنی: رئیس منو ببخشین.. از این به بعد دیگه همچین کاری نمی کنم
جنی داشت گریه میکرد
رئیسش آدم خیلی ترسناکی بود
رئیس: تا یک هفته از آب و غذا خبری نیست.. بلند شو لباستو بپوش مشتری ها منتظرن..
۶.۶k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.