part37(ادامه)
#part37(ادامه)
ترنم-دیگه کم کم نگران تبسم بودم
زنگ زدم امیر
امیر-مهرداد ترنم چیکار کنم
مهرداد-خوب جواب ده
امیر-بهش بگم
مهرداد-نه
امیر-سلام
ترنم-سلام خوبی؟
امیر-مرسی تو چطوری
ترنم-خوبم از تبسم خبر داری هرچقد زنگ میزنم جواب نمیده
امیر-تبسم چیزه اها صبح سرش درد میکرد بردمش سرم زدن
بردم خونه
گفت گوشیش وسایلنت میزاره
استراحت کنه
ترنم-بهتر شد باز میگرنش گرفته بود؟!
امیر-اره خوبشد
سرم زدن بهتربود
لابد خوابه
ترنم-اوکی
-----------------------------------------------------------------------------------------------
مجید-رفتم خونه
سلام به همه
محمدوتیناوحمید-سلام
توران-سلام پسرم خوبی؟
مجید-نه مامان خوب نیستک
توران-چیشده دورت بگردم
تینا-ایشش مامان کم قربون صدقش برو
لوس میشه یعنی هستا بدتر میشه
مجید-تینا میزنمتاااا
تینا-بابام اینجا نشسته نمیزاره
مجید-گگگ
توران-خوب حالا یه بزار برسه بد مث موش وگربه بیوفتید جون هم
نگفی چیشده مجید؟
مجید-امروز تبسم بهم زنگ زد گفت میخوام ببینمت
توران-چیمیگفت
مجید-یهیچی عذرخواهی میکرد بد
توران-عذر خواهی میکرد -دختره ی پرو باپه روی جلو روت وایستاده بود
مجید-مامان میدونم تبسم کار خوبی نکرد میدونم کلی اذیتمون کرد
ولی کارتو وبابا هم باهاش چندان خوب نبودا!
توران-ما...
مجید-نزاشتم حرفش تموم شه
مامان حالا بیخیال داشتیم حرف میزدیم یهو بحثمون شد
یچی دستش بود انداخت دهنش
یهو دهنش کف کرد افتاد زمین
رسوندمش بیمارستان ولی گفتن تموم کردع
توران-یا قمربنی هاشم
تینا-چیییی
محمد-مجید پسرم چی داری میگی
مجید-تموم کردبابا
تموم کرد
محمد-طفلکی خواهرش حالا بی کس بی کس شد
توران-نچ کی خاکسپاریشه؟
مجید-نمیونم فعلا تاخواهرش بیاد بعد به دوستش گفتم
قرار بهم خبر بده
توران-کاش قبل مرگش ازش حلالیت میگرفتم
محمد من بت گفتم بزاریم ببینه مجید و دیگه
اگه میزاشتیم الان وضعیتمون این نبود
محمد-خوب الان میگی من چیکارکنم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
روز بعد ساعت12:30صبح:
ترنم-ازهواپیما پیاده شدم
اومدم تولابی
فرودگاه که امیر ودیدم
چرا مشکی پوشیده بود؟
رفتم جلو براش دست تکون دادم
اومد نزدیک تر
امیر-سلام خوبی
ترنم-سلام اره
چرا سیاه پوشدی
امیر-یکی از فامیلامون مرده بود سرخاک اون بودم
ترنم-اها تبسم کجاس
امیر-امروز توخونس
گفت شرکت نمیره
ترنم-پس زودتر بریم که دلم براش یذره شده
امیر-سوار ماشین شدیم کل راه داشتم به اینکه ترنم قرارا بعد ازفهمیدن ماجرای تبسم چیکارکنه فکرمیکردم
به یکی ازدوستای تبسم
دلبر گفته بودم بیاد خونه تبسم تا اون به ترنم بگه
من دلشو نداشتم بگم
ترنم-رسیدیم
پیاده شدم
امیر توعم میایی؟
امیر-نه من میرم
ترنم-عه بیا دیجگه دورهم باشیم
امیر-اوکی
رفتیم بالا
زنگ در و زد
دلبر درو بازکرد
ترنم-سلامم دلبرممممم تواینجا چیکارمیکنی
دلبر-سلامممممم دختر توکی اومدی
ترنم-امروز اومدم میخواستم سوپرایز بکنمتون
تبسم کجاس
دلبر-عام ترنم جون یدهق بشین
ترنم-چیزی شده چرا توعم سییاه پوشیدی تبسم خوبه
دلبر-بشین یدقه
ترنم من نمیدونم چه جوری بگم
دیروز تبسم وقتی با مجید حرف میزدش
خووودکشی کرده
تا برسونش بیمارستان
دیر شده موم کرده تسلیت میگم دورت بگردم
ترنم-چییی دارید میگید
امیربخدااگه به تبسم گفته باشیا بخواد اینجور یمن واذیت کنه حلالت نمیکنم
امیر-تسلیت میگ
هوای خونه گرفته بود رفتم و تراس
ترنم-دلبررر چی داری میگی
دلببر حرف بزن چرا داری گریه میکنی
تبسم من کجاسسسس
چرا ساکتیییی
تبسم کجاسسسسس
من بدون اون چجوری زندگی کنممم
تبسسسسمممممممممممم
تبسممممممممممممممممممممممممم کجایییییییی
دلبررر تبسمم کجاس
دلبر حرف بزن دلبرررررر(باگریه وداد وبیداد)
دلبر-امیر زنگ بزن امبولانس بیان بهش ارامبخش بزن...
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#خواننده#رمان
ترنم-دیگه کم کم نگران تبسم بودم
زنگ زدم امیر
امیر-مهرداد ترنم چیکار کنم
مهرداد-خوب جواب ده
امیر-بهش بگم
مهرداد-نه
امیر-سلام
ترنم-سلام خوبی؟
امیر-مرسی تو چطوری
ترنم-خوبم از تبسم خبر داری هرچقد زنگ میزنم جواب نمیده
امیر-تبسم چیزه اها صبح سرش درد میکرد بردمش سرم زدن
بردم خونه
گفت گوشیش وسایلنت میزاره
استراحت کنه
ترنم-بهتر شد باز میگرنش گرفته بود؟!
امیر-اره خوبشد
سرم زدن بهتربود
لابد خوابه
ترنم-اوکی
-----------------------------------------------------------------------------------------------
مجید-رفتم خونه
سلام به همه
محمدوتیناوحمید-سلام
توران-سلام پسرم خوبی؟
مجید-نه مامان خوب نیستک
توران-چیشده دورت بگردم
تینا-ایشش مامان کم قربون صدقش برو
لوس میشه یعنی هستا بدتر میشه
مجید-تینا میزنمتاااا
تینا-بابام اینجا نشسته نمیزاره
مجید-گگگ
توران-خوب حالا یه بزار برسه بد مث موش وگربه بیوفتید جون هم
نگفی چیشده مجید؟
مجید-امروز تبسم بهم زنگ زد گفت میخوام ببینمت
توران-چیمیگفت
مجید-یهیچی عذرخواهی میکرد بد
توران-عذر خواهی میکرد -دختره ی پرو باپه روی جلو روت وایستاده بود
مجید-مامان میدونم تبسم کار خوبی نکرد میدونم کلی اذیتمون کرد
ولی کارتو وبابا هم باهاش چندان خوب نبودا!
توران-ما...
مجید-نزاشتم حرفش تموم شه
مامان حالا بیخیال داشتیم حرف میزدیم یهو بحثمون شد
یچی دستش بود انداخت دهنش
یهو دهنش کف کرد افتاد زمین
رسوندمش بیمارستان ولی گفتن تموم کردع
توران-یا قمربنی هاشم
تینا-چیییی
محمد-مجید پسرم چی داری میگی
مجید-تموم کردبابا
تموم کرد
محمد-طفلکی خواهرش حالا بی کس بی کس شد
توران-نچ کی خاکسپاریشه؟
مجید-نمیونم فعلا تاخواهرش بیاد بعد به دوستش گفتم
قرار بهم خبر بده
توران-کاش قبل مرگش ازش حلالیت میگرفتم
محمد من بت گفتم بزاریم ببینه مجید و دیگه
اگه میزاشتیم الان وضعیتمون این نبود
محمد-خوب الان میگی من چیکارکنم
-------------------------------------------------------------------------------------------------
روز بعد ساعت12:30صبح:
ترنم-ازهواپیما پیاده شدم
اومدم تولابی
فرودگاه که امیر ودیدم
چرا مشکی پوشیده بود؟
رفتم جلو براش دست تکون دادم
اومد نزدیک تر
امیر-سلام خوبی
ترنم-سلام اره
چرا سیاه پوشدی
امیر-یکی از فامیلامون مرده بود سرخاک اون بودم
ترنم-اها تبسم کجاس
امیر-امروز توخونس
گفت شرکت نمیره
ترنم-پس زودتر بریم که دلم براش یذره شده
امیر-سوار ماشین شدیم کل راه داشتم به اینکه ترنم قرارا بعد ازفهمیدن ماجرای تبسم چیکارکنه فکرمیکردم
به یکی ازدوستای تبسم
دلبر گفته بودم بیاد خونه تبسم تا اون به ترنم بگه
من دلشو نداشتم بگم
ترنم-رسیدیم
پیاده شدم
امیر توعم میایی؟
امیر-نه من میرم
ترنم-عه بیا دیجگه دورهم باشیم
امیر-اوکی
رفتیم بالا
زنگ در و زد
دلبر درو بازکرد
ترنم-سلامم دلبرممممم تواینجا چیکارمیکنی
دلبر-سلامممممم دختر توکی اومدی
ترنم-امروز اومدم میخواستم سوپرایز بکنمتون
تبسم کجاس
دلبر-عام ترنم جون یدهق بشین
ترنم-چیزی شده چرا توعم سییاه پوشیدی تبسم خوبه
دلبر-بشین یدقه
ترنم من نمیدونم چه جوری بگم
دیروز تبسم وقتی با مجید حرف میزدش
خووودکشی کرده
تا برسونش بیمارستان
دیر شده موم کرده تسلیت میگم دورت بگردم
ترنم-چییی دارید میگید
امیربخدااگه به تبسم گفته باشیا بخواد اینجور یمن واذیت کنه حلالت نمیکنم
امیر-تسلیت میگ
هوای خونه گرفته بود رفتم و تراس
ترنم-دلبررر چی داری میگی
دلببر حرف بزن چرا داری گریه میکنی
تبسم من کجاسسسس
چرا ساکتیییی
تبسم کجاسسسسس
من بدون اون چجوری زندگی کنممم
تبسسسسمممممممممممم
تبسممممممممممممممممممممممممم کجایییییییی
دلبررر تبسمم کجاس
دلبر حرف بزن دلبرررررر(باگریه وداد وبیداد)
دلبر-امیر زنگ بزن امبولانس بیان بهش ارامبخش بزن...
#نقطه_تاریک_زندگیم#مجید_رضوی#حامیم#خواننده#رمان
۲.۹k
۲۳ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.