🌹شعر در باره امام زمان(عج) - فصیح الزمان شیرازی🌹
🌹شعر در باره امام زمان(عج) - فصیح الزمان شیرازی🌹
💠سرخمّ می سلامت💠
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفتگویی!
غم و درد و رنج و محنت، همه مستعد قتلم
تو ببر سر از تن من ببر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ام ز ناله، نالی؛ شده ام زمویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید زلب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
«سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی»
نظری به سوی «رضوان» دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
فصیح الزمان شیرازی
💠سرخمّ می سلامت💠
همه هست آرزویم که ببینم از تو رویی
چه زیان تو را که من هم برسم به آرزویی؟!
به کسی جمال خود را ننموده ای و بینم
همه جا به هر زبانی، بود از تو گفتگویی!
غم و درد و رنج و محنت، همه مستعد قتلم
تو ببر سر از تن من ببر از میانه، گویی!
به ره تو بس که نالم، زغم تو بس که مویم
شده ام ز ناله، نالی؛ شده ام زمویه، مویی
همه خوشدل این که مطرب بزند به تار، چنگی
من از آن خوشم که چنگی بزنم به تار مویی!
چه شود که راه یابد سوی آب، تشنه کامی؟
چه شود که کام جوید زلب تو، کامجویی؟
شود این که از ترحم، دمی ای سحاب رحمت!
من خشک لب هم آخر ز تو تر کنم گلویی؟!
بشکست اگر دل من، به فدای چشم مستت!
«سر خم می سلامت، شکند اگر سبویی»
نظری به سوی «رضوان» دردمند مسکین
که به جز درت، امیدش نبود به هیچ سویی
فصیح الزمان شیرازی
۱.۴k
۰۷ تیر ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.