مافیای سختگیر فصل دوم part 17
میا ویو
سریع رفتم سمت ماشینم خدایا چرا یهو اینطور شد تو همین فکرا بودم که یهو & اومد
& : چی شده ( نگران )
میا : ... کوک اومد و ا.ت را برد و... الان فکر میکنه .. اون بهش با # خیانت کرده
& : چیییی ( با تعجب)
میا: .. اوووووف الان .. چیکار کنم ... اینا همش تقصیر منه .. یعنی الان ا.ت کجاست ( نگران و بغض )
& : نگران نباش .. میتونیم بریم دوربین ها را چک کنیم .. اون موقع میتونیم .. بیگناهی ا.ت را ثابت کنیم
میا: .. اره فکر خوبیه .. بیا بریم ( نگران و با & رفتند تا دوربین ها را چک کنند )
میا ویو
رفتیم و دوربین ها را چک کردیم و داخل فیلم معلوم بود که # دست ا.ت را گرفته و اون بیهوش شده .. و این بیگناهی ا.ت را ثابت میکرد .. فیلم را ریختم روی فلش تا ببرم پیش کوک و بی گناهی ا.ت را ثابت کنم ...
(فلش بک پیش کوک )
کوک ویو
با عصبانیت سوار ماشین شدم و ا.ت عقب ماشین بی هوش بود .. و راه افتادم سمت خونه و از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت ا.ت و براید استایل بغلش کردم و اومدم داخل خونه و ا.ت را گذاشتم روی تخت تا به هوش بیاد .. اعصابم خیلی خورد بود و خیلی عصبی بودم نمیدونستم دارم چیکار میکنم از اتاق اومدم بیرون تا ا.ت به هوش بیاد و بدون معطلی رفتم سمت قاب عکس عروسیمون و انداختمش زمین و شکستمش ... اخه من چی برای ا.ت کم گذاشتم که الان باید اینطوری کنه .. اخه چرا .. خیلی خیلی عصبی بودم و دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم بالا و رفتم داخل اتاق و دیدم ا.ت چشماش را کم کم داره باز میکنه .. و من وقتی دیدم دیگه بیداره دیگه نتونستم و بلند گفتم
ا.ت ویو
بیهوش بودم و با شکسته شدن چیزی چشمام را کم کم باز کردم و دیدیم کوک عصبی بالای سرمه و یهو بلند گفت ..
کوک : .. چرا این کار را باهم کردی ا.ت هااان ( بلند و عصبی )
ا.ت : .. چه ..کاری ( با تعجب و ترسیده و از روی تخت بلند شد )
کوک : .. چرا بهم ..خیانت کردی ا.ت .. مگه من چی برات کم گذاشتم .. ( بغض و بلند و عصبی )
ا.ت : کوک .. داری چی میگی برا خودت .. چه خیانتی.. من به تو .. خیانت نکردم ( بغض)
کوک :( نیشخند) .. از کجا میتونم بهت اعتماد کنم هان .. چطوری ( داد و عصبی )
ا.ت : یعنی .. انقدر ازم زده شدی که.. حتی حرفم هم باور نمیکنی و بهم .. اعتماد نمیکنی ( بغض )
کوک : ..اره... ( داد و عصبی )
ا.ت : .. ( یه نفس عمیق میکشه تا بغضش از بین بره اما نشد ) .. کوک .. تو الان.. عصبی هستی نمیدونی داری چی میگی.. ( بغض)
کوک : اتفاقا خیلی خوب میدونم دارم .. چی میگم ... تو بهم خیانت کردی .. باورم نمیشه ا.ت ( داد و عصبی )
ا.ت :.. میگم نکردم .. من بهت خیانت نکردم ( داد و گریه )
کوک : .. ( نیشخند) معلومه ... دیگه نمی خوام صدات را بشنوم .. بس کن ( داد و عصبی و از اتاق اومد بیرون )
ا.ت : .... ( بغض )
ا.ت ویو
اخه مگه من چیکار کردم .. من به کوک خیانت نکردم .. چرا حرفم را باور نمیکنه .. چرا داره اینطوری رفتار میکنه .. چیکار کنم اخه .. چطوری بهش ثابت کنم ... کوک از اتاق رفت بیرون و من تا کل صبح چشم روی هم نزاشتم و داشتم گریه میکردم .... کوک اصلا نیومد بالا پیشم بخوابه .. انگار پایین خوابیده .. یعنی واقعا انقدر .. ازم زده شده .. ( بغض )
( صبح)
ا.ت ویو
صبح شده بود گرچه من اصلا نخوابیده بودم ... از اتاق اومدم بیرون و اومدم پایین و دیدم کوک روی کاناپه خوابیده و به کناره دیوار که نگاه کردم دیدم عکس عروسیمون شکسته و روی زمین افتاده ... با دیدنش بغض کل گلوم را گرفت و نشستم و خورده شیشه هاش را جمع کردم و بعد از تموم شدنش دوباره برگشتم داخل اتاق
کوک ویو
شب را روی کاناپه خوابیدم و صبح از خواب بیدار شدم که یهو.....
پارت ۱۷ تموم شد ✨🤍
لطفاً حمایییییتتتت کنید ❤️✨
شرط
لایک: ۷۵
کامنت : ۴۰
سریع رفتم سمت ماشینم خدایا چرا یهو اینطور شد تو همین فکرا بودم که یهو & اومد
& : چی شده ( نگران )
میا : ... کوک اومد و ا.ت را برد و... الان فکر میکنه .. اون بهش با # خیانت کرده
& : چیییی ( با تعجب)
میا: .. اوووووف الان .. چیکار کنم ... اینا همش تقصیر منه .. یعنی الان ا.ت کجاست ( نگران و بغض )
& : نگران نباش .. میتونیم بریم دوربین ها را چک کنیم .. اون موقع میتونیم .. بیگناهی ا.ت را ثابت کنیم
میا: .. اره فکر خوبیه .. بیا بریم ( نگران و با & رفتند تا دوربین ها را چک کنند )
میا ویو
رفتیم و دوربین ها را چک کردیم و داخل فیلم معلوم بود که # دست ا.ت را گرفته و اون بیهوش شده .. و این بیگناهی ا.ت را ثابت میکرد .. فیلم را ریختم روی فلش تا ببرم پیش کوک و بی گناهی ا.ت را ثابت کنم ...
(فلش بک پیش کوک )
کوک ویو
با عصبانیت سوار ماشین شدم و ا.ت عقب ماشین بی هوش بود .. و راه افتادم سمت خونه و از ماشین پیاده شدم و رفتم سمت ا.ت و براید استایل بغلش کردم و اومدم داخل خونه و ا.ت را گذاشتم روی تخت تا به هوش بیاد .. اعصابم خیلی خورد بود و خیلی عصبی بودم نمیدونستم دارم چیکار میکنم از اتاق اومدم بیرون تا ا.ت به هوش بیاد و بدون معطلی رفتم سمت قاب عکس عروسیمون و انداختمش زمین و شکستمش ... اخه من چی برای ا.ت کم گذاشتم که الان باید اینطوری کنه .. اخه چرا .. خیلی خیلی عصبی بودم و دیگه نتونستم تحمل کنم و رفتم بالا و رفتم داخل اتاق و دیدم ا.ت چشماش را کم کم داره باز میکنه .. و من وقتی دیدم دیگه بیداره دیگه نتونستم و بلند گفتم
ا.ت ویو
بیهوش بودم و با شکسته شدن چیزی چشمام را کم کم باز کردم و دیدیم کوک عصبی بالای سرمه و یهو بلند گفت ..
کوک : .. چرا این کار را باهم کردی ا.ت هااان ( بلند و عصبی )
ا.ت : .. چه ..کاری ( با تعجب و ترسیده و از روی تخت بلند شد )
کوک : .. چرا بهم ..خیانت کردی ا.ت .. مگه من چی برات کم گذاشتم .. ( بغض و بلند و عصبی )
ا.ت : کوک .. داری چی میگی برا خودت .. چه خیانتی.. من به تو .. خیانت نکردم ( بغض)
کوک :( نیشخند) .. از کجا میتونم بهت اعتماد کنم هان .. چطوری ( داد و عصبی )
ا.ت : یعنی .. انقدر ازم زده شدی که.. حتی حرفم هم باور نمیکنی و بهم .. اعتماد نمیکنی ( بغض )
کوک : ..اره... ( داد و عصبی )
ا.ت : .. ( یه نفس عمیق میکشه تا بغضش از بین بره اما نشد ) .. کوک .. تو الان.. عصبی هستی نمیدونی داری چی میگی.. ( بغض)
کوک : اتفاقا خیلی خوب میدونم دارم .. چی میگم ... تو بهم خیانت کردی .. باورم نمیشه ا.ت ( داد و عصبی )
ا.ت :.. میگم نکردم .. من بهت خیانت نکردم ( داد و گریه )
کوک : .. ( نیشخند) معلومه ... دیگه نمی خوام صدات را بشنوم .. بس کن ( داد و عصبی و از اتاق اومد بیرون )
ا.ت : .... ( بغض )
ا.ت ویو
اخه مگه من چیکار کردم .. من به کوک خیانت نکردم .. چرا حرفم را باور نمیکنه .. چرا داره اینطوری رفتار میکنه .. چیکار کنم اخه .. چطوری بهش ثابت کنم ... کوک از اتاق رفت بیرون و من تا کل صبح چشم روی هم نزاشتم و داشتم گریه میکردم .... کوک اصلا نیومد بالا پیشم بخوابه .. انگار پایین خوابیده .. یعنی واقعا انقدر .. ازم زده شده .. ( بغض )
( صبح)
ا.ت ویو
صبح شده بود گرچه من اصلا نخوابیده بودم ... از اتاق اومدم بیرون و اومدم پایین و دیدم کوک روی کاناپه خوابیده و به کناره دیوار که نگاه کردم دیدم عکس عروسیمون شکسته و روی زمین افتاده ... با دیدنش بغض کل گلوم را گرفت و نشستم و خورده شیشه هاش را جمع کردم و بعد از تموم شدنش دوباره برگشتم داخل اتاق
کوک ویو
شب را روی کاناپه خوابیدم و صبح از خواب بیدار شدم که یهو.....
پارت ۱۷ تموم شد ✨🤍
لطفاً حمایییییتتتت کنید ❤️✨
شرط
لایک: ۷۵
کامنت : ۴۰
۵۳.۱k
۱۱ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۳۱۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.