در خواستیییی شات ۲
ویو ته
اومدم خونه خیلی خسته بودم.گفتم ات الان غذا رو اماده کردم ولی دیدم نه تازه داره درس میکنه منم یه شراکت مهم و از دس داده بودم عصبانی بودم همرو سر ات خالی کردم کلی کتش زدم اخرم ولی جرا شکمشو گرفته بود محل ندادمو یه ضربه محکم با پام به شکمش زدم که بیهوش شد. سری به سمتش رفتمو
=ات ات اتتت
=ات بیدارشو هق هق ببخشید هق
سری براید استایل بغلش کردمو به سمت بیمارستان بردمش.
=دکترررر دکتررر کسی اینجا نیس
/چخبرتونه اقا اینجا بیمارستانه
=هق هق حال..هق همس..رم هق خوب ..نیس هق هق کمک کنین هق هق هق
/خیله خب بزاریدش اینجا
پرش زمانی به یک ساعت بعد
از دست خودم عصبانی بودم چطور تونستم با فرشتم اینجوری رفتار کنم.
وو این فکرا بودم که دکتر اومد
×شما چه نسبتی با خانم کیم ات دارین
=ممن همسرشم
×به خاطر ضربه هایی که به شکمشون خورده باعث شده که بچه تو یه شکمشون سقط(نمیدونم درس نوشتم یا نه)بشه
=چ..چی
=ههم.سرم..حامله..بود
×بله حامله بودن
=😭حال..همسرم چ...طوره
×حال همسرتون خوبه فقط اینکه همسرتون دیگ نمیتونه بچه دار بشه
با حرفایی که میزد قلبم هر دیقه بشتر درد میگرف اول که بچمو از دس دادمالانم که اتم نمیونه بچه دار شه وقتی اینو بشنوه خیلی حالش بد میشه.چون اون خیلی بچه دوس داشت.هق من هق ارزو هق بچه داشتنشو ازش هق گرفتم.
از دکتر اجازه گرفتمو..
قرار بود تکپارتی باشه چون زیاد شد سه شاتی میشه ساری
اومدم خونه خیلی خسته بودم.گفتم ات الان غذا رو اماده کردم ولی دیدم نه تازه داره درس میکنه منم یه شراکت مهم و از دس داده بودم عصبانی بودم همرو سر ات خالی کردم کلی کتش زدم اخرم ولی جرا شکمشو گرفته بود محل ندادمو یه ضربه محکم با پام به شکمش زدم که بیهوش شد. سری به سمتش رفتمو
=ات ات اتتت
=ات بیدارشو هق هق ببخشید هق
سری براید استایل بغلش کردمو به سمت بیمارستان بردمش.
=دکترررر دکتررر کسی اینجا نیس
/چخبرتونه اقا اینجا بیمارستانه
=هق هق حال..هق همس..رم هق خوب ..نیس هق هق کمک کنین هق هق هق
/خیله خب بزاریدش اینجا
پرش زمانی به یک ساعت بعد
از دست خودم عصبانی بودم چطور تونستم با فرشتم اینجوری رفتار کنم.
وو این فکرا بودم که دکتر اومد
×شما چه نسبتی با خانم کیم ات دارین
=ممن همسرشم
×به خاطر ضربه هایی که به شکمشون خورده باعث شده که بچه تو یه شکمشون سقط(نمیدونم درس نوشتم یا نه)بشه
=چ..چی
=ههم.سرم..حامله..بود
×بله حامله بودن
=😭حال..همسرم چ...طوره
×حال همسرتون خوبه فقط اینکه همسرتون دیگ نمیتونه بچه دار بشه
با حرفایی که میزد قلبم هر دیقه بشتر درد میگرف اول که بچمو از دس دادمالانم که اتم نمیونه بچه دار شه وقتی اینو بشنوه خیلی حالش بد میشه.چون اون خیلی بچه دوس داشت.هق من هق ارزو هق بچه داشتنشو ازش هق گرفتم.
از دکتر اجازه گرفتمو..
قرار بود تکپارتی باشه چون زیاد شد سه شاتی میشه ساری
۲۰.۸k
۰۵ اردیبهشت ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.