ویو ا.ت
ویو ا.ت
دوییدم سمتش همه جاش خون بود با سوجون بلندش کردم بردم بیمارستان هول کرده بودمو مدام از چشما اشک میومد به نزدیک ترین بیمارستان رفتم
+:کمککککک یکی زخمیه
×:ببخشید خانم ما نمیتونیم هیچ دکتری اینجا نیس
+:ینی چی اینقد جون یکی براتون بی ارزشهههههه؟
بعد کلی دادو بیداد خودم و سوجون بردیمش تو
×:هیییی خانم اینکه خودتون درمانش کنید خطر....
+:خفهههه شوووو فقد وسالیلو بیاررر من خودم دکترمم
×:نمیتونم خانم من...
◇:برو کنار
سوجون کنارش زدو وسایلو اورد
دستکش دستم کردم سوجون لباسشو دراورد ،بعد بیهوشی کارمو شروع کردم نمیدونم چقد طول کشید ولی بعد ی مدت تموم شد،هوفی کشیدمو به بهش سرم وسل کردم ،باید چند روز بصتری میشد
الان دیگه دکترا اومده بودن داشتن سرم قر میزدن نزدیک بود پاشمو کارایی بکنم که دلم نمیخواد
◇:اوهویی درست حرف بزن زنیکه وقتی شماها نبودین اون نجاتش داد...
همون موقع بیهوش شدم
(چقد عوضیناااا😐🤌🏻🩴)
سوجون ویو
بلخره چشماشو باز کرد
◇:ا.ت خوبی؟
+:اره...چیشد؟
◇:هوسوکو تو رو اوردم خونه ،چطوری بلد بودی درمانش کنی
+:قصش مفسله بعدا میگم
دوباره گوشیش زنگ خورد
+:الو
........
+:میشه اینقد منو نپایی؟
.........
+:اره ،داشت میمورد میفهمی؟
......
+:لازم نکرده،خودم همچیو میگم ،دیگه وقتشه
.......
+:خاااله،چطور میتونی اینقد بدجنس باشی؟
........
+:باید بهش بگیم ،خودتم میگی الان گوشیو میزارم رو اسپیکر
......
◇:ا.ت؟
+:به حرفاش گوش کن
_:سلام، سوجون من خاله ات.م ،میدونم کی پدر مادرتونو کشت ،کمک میکنم که بگیریدش فقد باید بهم گوش بدید ،ا.تم خیلی وقته تمام درسشو تموم کرده و دکتریه واسه خودش
◇:پس برای همین همیشه سرش تو لبتابو کتاب بود،درس میخونده🫤
چرا به من چیزی نگفتید؟
_:باید یکم صبر میکردیم ،من نمیتونستم بگم باید اول ا.ت اماده میشد باید خونتونو بفروشیدو بییاید پیش من همه چیزو برای مافیا بودن یادتون میدم
◇:مافیا؟
_:اره...شما باید مافیا بشی تا بتونین اون عوضیو بگیرید ،اول دانشگاهتونو تموم کنید ،برای ا.ت که راحته ،پس تو سوجون سخت تلاش کن
◇:ا.ت گفت میشه اینقد منو نپایید ؟ منضورش چی بود؟
_:خب من از گوشیش میتونم ببینمتون مرغای عاشق عزیزم
◇:چ..چی؟<سرخ شدن>
+:😂اره ، اونموقعم دیدتمون
دوییدم سمتش همه جاش خون بود با سوجون بلندش کردم بردم بیمارستان هول کرده بودمو مدام از چشما اشک میومد به نزدیک ترین بیمارستان رفتم
+:کمککککک یکی زخمیه
×:ببخشید خانم ما نمیتونیم هیچ دکتری اینجا نیس
+:ینی چی اینقد جون یکی براتون بی ارزشهههههه؟
بعد کلی دادو بیداد خودم و سوجون بردیمش تو
×:هیییی خانم اینکه خودتون درمانش کنید خطر....
+:خفهههه شوووو فقد وسالیلو بیاررر من خودم دکترمم
×:نمیتونم خانم من...
◇:برو کنار
سوجون کنارش زدو وسایلو اورد
دستکش دستم کردم سوجون لباسشو دراورد ،بعد بیهوشی کارمو شروع کردم نمیدونم چقد طول کشید ولی بعد ی مدت تموم شد،هوفی کشیدمو به بهش سرم وسل کردم ،باید چند روز بصتری میشد
الان دیگه دکترا اومده بودن داشتن سرم قر میزدن نزدیک بود پاشمو کارایی بکنم که دلم نمیخواد
◇:اوهویی درست حرف بزن زنیکه وقتی شماها نبودین اون نجاتش داد...
همون موقع بیهوش شدم
(چقد عوضیناااا😐🤌🏻🩴)
سوجون ویو
بلخره چشماشو باز کرد
◇:ا.ت خوبی؟
+:اره...چیشد؟
◇:هوسوکو تو رو اوردم خونه ،چطوری بلد بودی درمانش کنی
+:قصش مفسله بعدا میگم
دوباره گوشیش زنگ خورد
+:الو
........
+:میشه اینقد منو نپایی؟
.........
+:اره ،داشت میمورد میفهمی؟
......
+:لازم نکرده،خودم همچیو میگم ،دیگه وقتشه
.......
+:خاااله،چطور میتونی اینقد بدجنس باشی؟
........
+:باید بهش بگیم ،خودتم میگی الان گوشیو میزارم رو اسپیکر
......
◇:ا.ت؟
+:به حرفاش گوش کن
_:سلام، سوجون من خاله ات.م ،میدونم کی پدر مادرتونو کشت ،کمک میکنم که بگیریدش فقد باید بهم گوش بدید ،ا.تم خیلی وقته تمام درسشو تموم کرده و دکتریه واسه خودش
◇:پس برای همین همیشه سرش تو لبتابو کتاب بود،درس میخونده🫤
چرا به من چیزی نگفتید؟
_:باید یکم صبر میکردیم ،من نمیتونستم بگم باید اول ا.ت اماده میشد باید خونتونو بفروشیدو بییاید پیش من همه چیزو برای مافیا بودن یادتون میدم
◇:مافیا؟
_:اره...شما باید مافیا بشی تا بتونین اون عوضیو بگیرید ،اول دانشگاهتونو تموم کنید ،برای ا.ت که راحته ،پس تو سوجون سخت تلاش کن
◇:ا.ت گفت میشه اینقد منو نپایید ؟ منضورش چی بود؟
_:خب من از گوشیش میتونم ببینمتون مرغای عاشق عزیزم
◇:چ..چی؟<سرخ شدن>
+:😂اره ، اونموقعم دیدتمون
۱.۰k
۱۲ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.