همکلاسی من 𝚙𝚊𝚛𝚝 ⁵ آخر
ویو یونگی:
صبح شده بود بلند شدم رفتم[🧖♂️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت دانشگاه وقتی رسیدم دیدم استاد میگه میخوام امتحان بگیرم
ک یونا و ا/ت امدن تو دوباره استاد بهمون گفت میخواد امتحان بگیره
البته زنگ سوم
زنگ تفریح خورد رفتیم تو حیاط ک ا/ت و یوناو لونا داشتن با هم حرف میزدن
رفتم سمت ا/ت و ازش بابت دیروز عذر خواستم
نمیدونم ولی یه حسم میگه خیلی ا/ت رو دوست دارم
فعلا زوده برای گفتنش
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو ا/ت:
با دخترا داشتیم داخل حیاط صحبت میکردیم ک یونگی امد سمتم و گفت بابت دیروز عذر میخوام
منم گفتم مهم نیست
ولی وقتی میاد جلوم قلبم تند تند میزنه
وای نههه ا/ت نباید عاشق بشییی
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو یونگی:
زنگ کلاس خورد رفتم سمت کلاس و همش نگاهم به ا/ت بود ک اصلا درس حالیم. نشد
استاد گفت قراره یه مربی ورزش بیاد و ازمون امتحان ورزش بگیره بهمون گفت 20 دقیقه میره دفتر و 20 دقیقه استراحته تا مربی ورزش بیاد رفتم پیش ا/ت نشستم و در گوشش گفتم
یونگی. عاشقتم *اروم*
ا/ت.چیییی
یونگی. هیشش میشه با من ازدواج کنی *اروم*
ا/ت.عرر یعسسسس
یونگی. *لبخند لثه ای*
.
.
.
4 ماه بعد🤍
.
.
. ≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو ا/ت:
سلام من مین ا/ت هستم و الان 3 ماهه با یونگی ازدواج کردیم
از خدا ممنونم ک این فرشته کیوت رو برام گذاشته💕🦖
.
.
.
.
.
.
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
گیلیگیلیلیییی
پایان:)
فیکککک جدید مینویسم به شرط 660 تایی
صبح شده بود بلند شدم رفتم[🧖♂️]
امدم بیرون اماده شدم حرکت کردم سمت دانشگاه وقتی رسیدم دیدم استاد میگه میخوام امتحان بگیرم
ک یونا و ا/ت امدن تو دوباره استاد بهمون گفت میخواد امتحان بگیره
البته زنگ سوم
زنگ تفریح خورد رفتیم تو حیاط ک ا/ت و یوناو لونا داشتن با هم حرف میزدن
رفتم سمت ا/ت و ازش بابت دیروز عذر خواستم
نمیدونم ولی یه حسم میگه خیلی ا/ت رو دوست دارم
فعلا زوده برای گفتنش
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو ا/ت:
با دخترا داشتیم داخل حیاط صحبت میکردیم ک یونگی امد سمتم و گفت بابت دیروز عذر میخوام
منم گفتم مهم نیست
ولی وقتی میاد جلوم قلبم تند تند میزنه
وای نههه ا/ت نباید عاشق بشییی
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو یونگی:
زنگ کلاس خورد رفتم سمت کلاس و همش نگاهم به ا/ت بود ک اصلا درس حالیم. نشد
استاد گفت قراره یه مربی ورزش بیاد و ازمون امتحان ورزش بگیره بهمون گفت 20 دقیقه میره دفتر و 20 دقیقه استراحته تا مربی ورزش بیاد رفتم پیش ا/ت نشستم و در گوشش گفتم
یونگی. عاشقتم *اروم*
ا/ت.چیییی
یونگی. هیشش میشه با من ازدواج کنی *اروم*
ا/ت.عرر یعسسسس
یونگی. *لبخند لثه ای*
.
.
.
4 ماه بعد🤍
.
.
. ≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
ویو ا/ت:
سلام من مین ا/ت هستم و الان 3 ماهه با یونگی ازدواج کردیم
از خدا ممنونم ک این فرشته کیوت رو برام گذاشته💕🦖
.
.
.
.
.
.
≻───── ⋆✩⋆ ─────≺
گیلیگیلیلیییی
پایان:)
فیکککک جدید مینویسم به شرط 660 تایی
۳۱.۴k
۱۴ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.