پارت 8
مایکی/ شما کی باشی
سنجو/ فکر دزدیدن یوکی ی من رو نکن
اکوما/ اکوما هستم و یوکی مال منه
- / سعی میکنه فرار کنه بره تو اتاق /
مایکی / یوکی کجا میری
- عااااا.... اممممممم ......
مایکی/ میخوای فرار کنی / بغض /
- نه داشتم میرفتم تو اتاق
مایکی / میخوای کمک کنم وسایلت رو بچینی
یوکی / نه نه نیازی نیست
مایکی / باشه
- میره تو اتاق وسایل رو میچینه یه نیم ساعت میره حموم و لباس میپوشه /
مایکی/ میتونم بیام تو
یوکی / اره
مایکی/ میاد تو/ میگم تو منو دوست داری
- به عنوان دوست اره
مایکی/ منم همین طور /// دستشو میزاره رو گونه ی یوکی و نزدیک میشه
- نکننننن
مایکی/ گونه ی یوکی رو میبوسه / خیلی نازی
یوکی سرخ میشه و محکم مایکی رو بغل میکنه
مایکی / خوبی
- هوم خیلی گرمی
مایکی/ ......
یوکی / از بغل مایکی میاد بیرون
مایکی /خب بابای
- هوم بای
[فردا صبح ]
همگی / اوهایوووو
- اوهایو
سنجو و مایکی/ بیا پیش من بشین
یوکی / اصلا میخوام برم پیش ریندو
ریندو/ پیش من ..................../// سرفه///
[مایکی و سنجو با یه حالت ترسناک ریندو رو نگاه میکنن]
- اره تو و اما و کاکوچو تنها کسایی هستین که روانی نیستید
کاکوچو/ خب توی این یه روز اتفاق های زیادی افتاد سنجو و مایکی و اکوما سر یوکی دعوا میکنن فهمیدیم یوکی با همه سرده به جز ریندو و رینو یه جورایی بهترین دوستش به حساب میاد و یکی رو یوکی کراشه یکی دیگه هم عاشقشه
- / سرفه / ...... واقعا
کاکوچو/ اره
سنجو/ فکر دزدیدن یوکی ی من رو نکن
اکوما/ اکوما هستم و یوکی مال منه
- / سعی میکنه فرار کنه بره تو اتاق /
مایکی / یوکی کجا میری
- عااااا.... اممممممم ......
مایکی/ میخوای فرار کنی / بغض /
- نه داشتم میرفتم تو اتاق
مایکی / میخوای کمک کنم وسایلت رو بچینی
یوکی / نه نه نیازی نیست
مایکی / باشه
- میره تو اتاق وسایل رو میچینه یه نیم ساعت میره حموم و لباس میپوشه /
مایکی/ میتونم بیام تو
یوکی / اره
مایکی/ میاد تو/ میگم تو منو دوست داری
- به عنوان دوست اره
مایکی/ منم همین طور /// دستشو میزاره رو گونه ی یوکی و نزدیک میشه
- نکننننن
مایکی/ گونه ی یوکی رو میبوسه / خیلی نازی
یوکی سرخ میشه و محکم مایکی رو بغل میکنه
مایکی / خوبی
- هوم خیلی گرمی
مایکی/ ......
یوکی / از بغل مایکی میاد بیرون
مایکی /خب بابای
- هوم بای
[فردا صبح ]
همگی / اوهایوووو
- اوهایو
سنجو و مایکی/ بیا پیش من بشین
یوکی / اصلا میخوام برم پیش ریندو
ریندو/ پیش من ..................../// سرفه///
[مایکی و سنجو با یه حالت ترسناک ریندو رو نگاه میکنن]
- اره تو و اما و کاکوچو تنها کسایی هستین که روانی نیستید
کاکوچو/ خب توی این یه روز اتفاق های زیادی افتاد سنجو و مایکی و اکوما سر یوکی دعوا میکنن فهمیدیم یوکی با همه سرده به جز ریندو و رینو یه جورایی بهترین دوستش به حساب میاد و یکی رو یوکی کراشه یکی دیگه هم عاشقشه
- / سرفه / ...... واقعا
کاکوچو/ اره
۱.۹k
۱۸ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.