متأسفانه چی ها
_ متأسفانه چی ها
دکتر: متاسفانه بچه رو از دست دادیم
_ چی؟
دکتر: تسلیت میگم و همینطور دیگه نمیتونن باردار بشن
_ خودشم میدونه ؟
دکتر:بله میدونن لحظه که فهمیدن خیلی بهم ریختن بخاطر همین بهشون آرام بخش تزریق کردیم
_ میتونم ببینمش ؟
دکتر: بله ولی سعی کنید زیاد بهشون فشار نیارین
^ دیدی چیکار کردی روانی بچه خودتو با دستای خودت کشتی میدونی الان حال ات چقدر بده تو لیاقتشو نداری
رفتم سمت اتاقی که ات توش بود در زدم ولی جواب نداد رفتم داخل دیدم روی تخت دراز کشیده و به بیرون نگاه میکنه و گریه میکنه رفتم جلوتر دستش رو گرفتم ولی پسم زد بلند شدو و شروع به داد زدن کرد
+ دیدی چی شد حالا دلت خنک شد عوضی ها دلت خنک شد هم بابامو ازم گرفتی هم بچه مو مگه این بدبخت باهات چیکار کرده بود که لیاقتش این بود ها ؟ ازت متنفرم ازت متنفرم برو بمیر ( خودت برو بمیر 😒) دیگه نمیخوام ریختتم ببینم
دستاشو که به سینم میکوبید رو گرفتم و بغلش کردم یقه ی لباسمو گرفت و سرشو روی سینم گذاشت و گریه کرد
_ متأسفم متأسفام متأسفام منو ببخش عشقم منو ببخش عزیزکم
دکتر: متاسفانه بچه رو از دست دادیم
_ چی؟
دکتر: تسلیت میگم و همینطور دیگه نمیتونن باردار بشن
_ خودشم میدونه ؟
دکتر:بله میدونن لحظه که فهمیدن خیلی بهم ریختن بخاطر همین بهشون آرام بخش تزریق کردیم
_ میتونم ببینمش ؟
دکتر: بله ولی سعی کنید زیاد بهشون فشار نیارین
^ دیدی چیکار کردی روانی بچه خودتو با دستای خودت کشتی میدونی الان حال ات چقدر بده تو لیاقتشو نداری
رفتم سمت اتاقی که ات توش بود در زدم ولی جواب نداد رفتم داخل دیدم روی تخت دراز کشیده و به بیرون نگاه میکنه و گریه میکنه رفتم جلوتر دستش رو گرفتم ولی پسم زد بلند شدو و شروع به داد زدن کرد
+ دیدی چی شد حالا دلت خنک شد عوضی ها دلت خنک شد هم بابامو ازم گرفتی هم بچه مو مگه این بدبخت باهات چیکار کرده بود که لیاقتش این بود ها ؟ ازت متنفرم ازت متنفرم برو بمیر ( خودت برو بمیر 😒) دیگه نمیخوام ریختتم ببینم
دستاشو که به سینم میکوبید رو گرفتم و بغلش کردم یقه ی لباسمو گرفت و سرشو روی سینم گذاشت و گریه کرد
_ متأسفم متأسفام متأسفام منو ببخش عشقم منو ببخش عزیزکم
۲.۶k
۰۱ مهر ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.