پارت ۱۹ تلخ و شیرین
{ببخشید اینترنتم خیلی ضعیفه برای همین دیر دیر میزارم.😔درست شه قول میدم زیاد بزارم✊}
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
آیریس:
چشمام رو باز کردم. مثل همیشه کش و قوصی به بدنم دادم و خواستم مثل همیشه دستام رو از دو طرف بکشم😌.اما ، یکدفعه یکی از بغل دستم افتاد و داد زد😱😱😱.خدا مرگم بدهههه... با دستام زده بودم تو صورت کوکی😨😨😨اون بغل دستم بود ولی متوجش نبود. من: اوهههه... کوکییییییی خوبی؟واییییی خدای من الان چیکار کنم؟کوکی؟کوکی؟حالت خوبه؟.چشم غره بهم رفت. و با تعجب گفت:الان کاملاااااا خوبمممم فقط احساس میکنم مغزم جابه جا شده. بغض کردم:ککک... کو... کوکیی... ببخشید... اهع اهع اهع😭😭 ببخشیدهع هع هع😭.
کوکی:
دیدم افتاد گریه. ناراحت شدم😦. بغلش کردم و موهاش رو نوازش کردم. من:گریه نکن فدات شم. من حالم خوبه. گریه نکن وگر نه قلبمم گریش میگیره ها! آیریس: جونگ کوکا... من زدمت... اهع اهع😢😢 من:پس میخوای قلبمم گریه کنه؟با...(پرید وسط حرفم):نه نه نه... غلط کردم نه😢. کیوت نشسته بود روی پاهاش و اشکاش رو پاک میکرد. آیریس: الان...هع بخشیدیم؟...هع. لبخند ملیحی زدم و گفتم:آره خرگوشی.لبخند زد. خوشحال شدم و گفت: خرگوش تو ای من :چییی؟کی خرگوشه؟من؟ وایسا ببینم. و زدم دنبالش. رفتیم بیرون که صدا ای که شنیدیم خشکمون زد. با تعجب گفتم:قرار بود کسی بیاد؟سرشو به نشونهی منفی تکون داد. رفتم سمت در و درو باز کردم. بچه ها بودن. همشون پریدن تو. تهیونگ:بیا بغلم عشقم. هولش دادم عقب و گفتم:لوس
تهیونگ:باشه نمیام. آیریس تو بیا. من:نه هیونگ بیا بغل خودم. نامجون:سلام خرگوش. سلام پرنسس. من و کوکی:های. برگشتم روبه کوکی و یه لبخند زدم😏. جونگ کوک😲. جی هوپ:اوه سلام امید بزرگم😊من:سلام خورشید درخشانم🌞و همو بغل کردیم. من:ببین کی اینجاست... ورد واید هندسام😎. جین:سلام. من یه دوست دختر مثل تو کم دارم🙂. خلاصه با همه احوال پرسی کردیم. برگشتم سمت کوک و رفتم جلو. کمی نگاهش کردم. من:یااااا. جونگکوکا چرا اینجوری هستی؟ جونگ کوک:چجوری؟ من:خیلی ناراحتی؟ اینجوری هیونگ هات ناراحت میشن . جونگ کوک: معلومه ناراحتم. به اونا میگی ورد واید هندسام، خورشید درخشان، موچی... همشون رو با اسمای کاپلی صدا میکنی. ولی منو با مشششت. من:یاااااا کوکی بهت که گفتم ببخشد. جونگ کوک: بوسم کن تا ببخشم. من😣.کوکی😚. رفتم جلو و لبام کوبوندم روی لباش و سریع برداشتم. کوکی:خیلی کم بود😬.
#خاص #زیبا #جذاب
◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇◇
آیریس:
چشمام رو باز کردم. مثل همیشه کش و قوصی به بدنم دادم و خواستم مثل همیشه دستام رو از دو طرف بکشم😌.اما ، یکدفعه یکی از بغل دستم افتاد و داد زد😱😱😱.خدا مرگم بدهههه... با دستام زده بودم تو صورت کوکی😨😨😨اون بغل دستم بود ولی متوجش نبود. من: اوهههه... کوکییییییی خوبی؟واییییی خدای من الان چیکار کنم؟کوکی؟کوکی؟حالت خوبه؟.چشم غره بهم رفت. و با تعجب گفت:الان کاملاااااا خوبمممم فقط احساس میکنم مغزم جابه جا شده. بغض کردم:ککک... کو... کوکیی... ببخشید... اهع اهع اهع😭😭 ببخشیدهع هع هع😭.
کوکی:
دیدم افتاد گریه. ناراحت شدم😦. بغلش کردم و موهاش رو نوازش کردم. من:گریه نکن فدات شم. من حالم خوبه. گریه نکن وگر نه قلبمم گریش میگیره ها! آیریس: جونگ کوکا... من زدمت... اهع اهع😢😢 من:پس میخوای قلبمم گریه کنه؟با...(پرید وسط حرفم):نه نه نه... غلط کردم نه😢. کیوت نشسته بود روی پاهاش و اشکاش رو پاک میکرد. آیریس: الان...هع بخشیدیم؟...هع. لبخند ملیحی زدم و گفتم:آره خرگوشی.لبخند زد. خوشحال شدم و گفت: خرگوش تو ای من :چییی؟کی خرگوشه؟من؟ وایسا ببینم. و زدم دنبالش. رفتیم بیرون که صدا ای که شنیدیم خشکمون زد. با تعجب گفتم:قرار بود کسی بیاد؟سرشو به نشونهی منفی تکون داد. رفتم سمت در و درو باز کردم. بچه ها بودن. همشون پریدن تو. تهیونگ:بیا بغلم عشقم. هولش دادم عقب و گفتم:لوس
تهیونگ:باشه نمیام. آیریس تو بیا. من:نه هیونگ بیا بغل خودم. نامجون:سلام خرگوش. سلام پرنسس. من و کوکی:های. برگشتم روبه کوکی و یه لبخند زدم😏. جونگ کوک😲. جی هوپ:اوه سلام امید بزرگم😊من:سلام خورشید درخشانم🌞و همو بغل کردیم. من:ببین کی اینجاست... ورد واید هندسام😎. جین:سلام. من یه دوست دختر مثل تو کم دارم🙂. خلاصه با همه احوال پرسی کردیم. برگشتم سمت کوک و رفتم جلو. کمی نگاهش کردم. من:یااااا. جونگکوکا چرا اینجوری هستی؟ جونگ کوک:چجوری؟ من:خیلی ناراحتی؟ اینجوری هیونگ هات ناراحت میشن . جونگ کوک: معلومه ناراحتم. به اونا میگی ورد واید هندسام، خورشید درخشان، موچی... همشون رو با اسمای کاپلی صدا میکنی. ولی منو با مشششت. من:یاااااا کوکی بهت که گفتم ببخشد. جونگ کوک: بوسم کن تا ببخشم. من😣.کوکی😚. رفتم جلو و لبام کوبوندم روی لباش و سریع برداشتم. کوکی:خیلی کم بود😬.
#خاص #زیبا #جذاب
۳.۷k
۲۹ مهر ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.