دختر اجاره ای🕸🖤
دختر اجاره ای🕸🖤
𝐩𝐚𝐫 ⁴
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
[(شب)]
رئیس جنی تند تند رفت اتاق جنی
رئیس: بدو مشتری وی آی پی داریم بیا این لباسا رو بپوش[(اسلاید دوم)]
جنی لباسا رو پوشید و رفت بیرون و دنبال اتاق مشتری گشت
اتاق رو پیدا کرد و رفت داخل
اتاق با نور بنفش روشن شده بود
مشتری رو روی تخت ندید که یه دفعه یکی در اتاقو باز کرد و جنی داشت می افتاد که اون مرد دستاشو دور کمر جنی حلقه کرد و اونو نگه داشت
اونا چشم تو چشم شدن
قلب جنی انقد تند میزد که مرد صداش رو میشنید
مشتری لبخند زد
مشتری: حالتون خوبه؟
جنی کاملا هول شده بود.. تا حالا کسی ازش حالشو نپرسیده بود..
تا به خودش اومدش درست وایستاد
جنی: معذرت میخوام
مشتری: تقصیر من بود. شما چرا معذرت میخواین
جنی دوباره گیج شد
هر کسی الان بود عصبی میشد و گردن جنی مینداخت
به خودش اومد
مشتری: اها راستی.. بیا بشین
رفتن روی تخت نشستن
مشتری: تو چند سالته؟
جنی: ۲۶
مشتری: پس من ازت بزرگترم.. من ۲۸ سالمه..
مشتری: اسمت چیه؟ من تهیونگم..
جنی: منم جنی ام
تهیونگ: چه اسم قشنگی.
جنی: ممنونم..
تهیونگ: حتما با این لباس سختته..
جنی بعد شنیدن این حرف دوباره توی فکر رفت
جنی: منظورش اینه که میخواد لباسمو در بیاره؟
حتما اینم مثل بقیه هست
فقط میخواد ازم استفاده کنه
با خودم چی فکر کردم
جنی توی همین فکرا بود که یه دفعه تهیونگ..
𝐩𝐚𝐫 ⁴
𝒓𝒆𝒏𝒕 𝒈𝒊𝒓𝒍🕸🖤
[(شب)]
رئیس جنی تند تند رفت اتاق جنی
رئیس: بدو مشتری وی آی پی داریم بیا این لباسا رو بپوش[(اسلاید دوم)]
جنی لباسا رو پوشید و رفت بیرون و دنبال اتاق مشتری گشت
اتاق رو پیدا کرد و رفت داخل
اتاق با نور بنفش روشن شده بود
مشتری رو روی تخت ندید که یه دفعه یکی در اتاقو باز کرد و جنی داشت می افتاد که اون مرد دستاشو دور کمر جنی حلقه کرد و اونو نگه داشت
اونا چشم تو چشم شدن
قلب جنی انقد تند میزد که مرد صداش رو میشنید
مشتری لبخند زد
مشتری: حالتون خوبه؟
جنی کاملا هول شده بود.. تا حالا کسی ازش حالشو نپرسیده بود..
تا به خودش اومدش درست وایستاد
جنی: معذرت میخوام
مشتری: تقصیر من بود. شما چرا معذرت میخواین
جنی دوباره گیج شد
هر کسی الان بود عصبی میشد و گردن جنی مینداخت
به خودش اومد
مشتری: اها راستی.. بیا بشین
رفتن روی تخت نشستن
مشتری: تو چند سالته؟
جنی: ۲۶
مشتری: پس من ازت بزرگترم.. من ۲۸ سالمه..
مشتری: اسمت چیه؟ من تهیونگم..
جنی: منم جنی ام
تهیونگ: چه اسم قشنگی.
جنی: ممنونم..
تهیونگ: حتما با این لباس سختته..
جنی بعد شنیدن این حرف دوباره توی فکر رفت
جنی: منظورش اینه که میخواد لباسمو در بیاره؟
حتما اینم مثل بقیه هست
فقط میخواد ازم استفاده کنه
با خودم چی فکر کردم
جنی توی همین فکرا بود که یه دفعه تهیونگ..
۴.۲k
۲۲ شهریور ۱۴۰۲
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.