🖇فراز و نشیب 🖇
V... RHS:
ارسلان: ۱۱
دیانا: وای ارسلان نه چمدون بستم نه کارامو کردم بدنمم که درد میکنه ... مجبور بودی امروز اینکارو کنی
ارسلان: آره...
دیانا: ارسلان خدا لعنت کنه
ارسلان: دلت میاد به آقایی جذابت اینطوری بگی
دیانا: اعتماد به سقفو
ارسلان: پاشو بریم حموم
دیانا: نمیتونم دلم
ارسلان: پاشو بغلت میکنم
دیانا: نمیخوام با تو بیام حموم
ارسلان : نکنه میترسی باز جرت بدم
دیانا : ارسلاننننن
ارسلان: نترس کاریت ندارم
دیانا: قول ؟
ارسلان: قول
دیانا: باشه بیرتم
ارسلان: گهواره ای بغلش کردم
دیانا: آخ
ارسلان: خوبی
دیانا: دلم
ارسلان: رفتم توی حموم و گذاشتمش توی وان و آب گرم رو باز کردم
دیانا: ارسلان خیلی درد دارم
ارسلان: هرکس زیر من جر بخوره درد داره
دیانا: ارسلان خفه شو آی
ارسلان: نشستم تو وان و دست کشیدم روی دلش که صورتشو مچاله کرد .... بعد از اینکه یکم بهتر شد بدنشو شستم و خودمم شستم و دیانا رو حوله پیچ کردم ... حوله ام رو پوشیدم و بغلش کردم و رفتم بیرون .. گذاشتمش رو تخت و یه پتو روش کشیدم
دیانا: آی خدا چه قلطی کردم باهات اذ دوام کردم
ارسلان: مث اینکه دلت هوس کرده ها
دیانا: وای نهه
ارسلان: لباسامو پوشیدم'و موهامو خشک کردم دیانا همچنان رو تخت دراز بود و پتو روش بود
دیانا : ارسلان میشه برام لباس بیاری
ارسلان: یه دامن برداشتم و تنش کردم و تا بالای سینش کشیدمش و لباس زیراشو تنش کردم .
دیانا: ارسلان این چیه برو یه لباس بیار
ارسلان: دیانا همین خوبه اینجوری سوزش بین پاهات کمتره
دیانا: اوم ..
ارسلان: با سشوار موهاشو خشک کردم و نشوندمش رو تخت
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: درد دارم
ارسلان: تا سه روز همین وضعته
دیانا: وای به خدا اگه نیکا بفهمه میکشمت
ارسلان: اوو به نظرم بهشون بگو حداقل بهت فشار نیارن بچت بیوفته
دیانا : ببند دهنتو الان چجوری وسایلمو جمع کنممم ؟؟
ارسلان: ۱۱
دیانا: وای ارسلان نه چمدون بستم نه کارامو کردم بدنمم که درد میکنه ... مجبور بودی امروز اینکارو کنی
ارسلان: آره...
دیانا: ارسلان خدا لعنت کنه
ارسلان: دلت میاد به آقایی جذابت اینطوری بگی
دیانا: اعتماد به سقفو
ارسلان: پاشو بریم حموم
دیانا: نمیتونم دلم
ارسلان: پاشو بغلت میکنم
دیانا: نمیخوام با تو بیام حموم
ارسلان : نکنه میترسی باز جرت بدم
دیانا : ارسلاننننن
ارسلان: نترس کاریت ندارم
دیانا: قول ؟
ارسلان: قول
دیانا: باشه بیرتم
ارسلان: گهواره ای بغلش کردم
دیانا: آخ
ارسلان: خوبی
دیانا: دلم
ارسلان: رفتم توی حموم و گذاشتمش توی وان و آب گرم رو باز کردم
دیانا: ارسلان خیلی درد دارم
ارسلان: هرکس زیر من جر بخوره درد داره
دیانا: ارسلان خفه شو آی
ارسلان: نشستم تو وان و دست کشیدم روی دلش که صورتشو مچاله کرد .... بعد از اینکه یکم بهتر شد بدنشو شستم و خودمم شستم و دیانا رو حوله پیچ کردم ... حوله ام رو پوشیدم و بغلش کردم و رفتم بیرون .. گذاشتمش رو تخت و یه پتو روش کشیدم
دیانا: آی خدا چه قلطی کردم باهات اذ دوام کردم
ارسلان: مث اینکه دلت هوس کرده ها
دیانا: وای نهه
ارسلان: لباسامو پوشیدم'و موهامو خشک کردم دیانا همچنان رو تخت دراز بود و پتو روش بود
دیانا : ارسلان میشه برام لباس بیاری
ارسلان: یه دامن برداشتم و تنش کردم و تا بالای سینش کشیدمش و لباس زیراشو تنش کردم .
دیانا: ارسلان این چیه برو یه لباس بیار
ارسلان: دیانا همین خوبه اینجوری سوزش بین پاهات کمتره
دیانا: اوم ..
ارسلان: با سشوار موهاشو خشک کردم و نشوندمش رو تخت
دیانا: ارسلان
ارسلان: جانم
دیانا: درد دارم
ارسلان: تا سه روز همین وضعته
دیانا: وای به خدا اگه نیکا بفهمه میکشمت
ارسلان: اوو به نظرم بهشون بگو حداقل بهت فشار نیارن بچت بیوفته
دیانا : ببند دهنتو الان چجوری وسایلمو جمع کنممم ؟؟
۲۷.۵k
۰۸ مرداد ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۵۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.