فیک پادشاه قلب من پارت ۵
با عصبانیت قدم برمیداشتم....سوآ دوان دوان اومد کنارم
سوآ:ملکه...پادشاه خیلی عصبی شدن
پوزخندی زدم
+پادشاه؟...هه اون پادشاهه؟...خندم میگیره
هووف از این جور زندگی متنفرم که یه لحظه فکری به ذهنم رسید
وایسادم و سريع برگشتم
+سوآ
سوآ:بله بانوی من
+اینجا محل تمرین های رزمی نداره؟
سوآ:بله هستش
+منو ببر اونجا
سوآ:اما ملکه اونجا برا....
+من چی گفتم؟
سوآ:چشم
همراه با سوآ به اونجا رفتیم...
.........................................
+اوهه چقدر اینجا بزرگه
سوآ:بله ملکه اینجا محل تمرین سربازانه
+آره جای تعجبی هم نیست
بند دامنم رو باز کردم(بچه ها دامن هه سو یه جوریه که بند داره)
دامنم رو انداختم اونور
سوآ:ملکه شما نباید دامنتون رو...
+آه سوآ ول کن کسی که اینجا نیست...تو هم میتونی بری
سوآ:چشم ملکه
و عقب عقب این محل رو ترک کرد
رفتم سمت شمشیر هایی که به ردیف چیده شده بودن
ردیف به ردیف نگاهشون میکردم
که چشمم خورد به یکیشون
سريع برداشتمش...لبخندی زدم که همراهش چشمام هم برق خاصی زد
برگشتم که با یکی چشم تو چشم شدم....تو یه میلی متری صورتم بود
نگاهم رو دور صورتش چرخوندم
خیلی جذاب و خوشگل بود
همچنان تو سکوت بهم زل زده بودیم که اون سکوت رو شکست...
ادامه دارد..
حمایت هاتون خیلی کم شده...حمایت کنید تا بیشتر پارت بزارم...
کامنت بزارید
اگه حمایت نکنید منم مجبورم شرط بزارم
سوآ:ملکه...پادشاه خیلی عصبی شدن
پوزخندی زدم
+پادشاه؟...هه اون پادشاهه؟...خندم میگیره
هووف از این جور زندگی متنفرم که یه لحظه فکری به ذهنم رسید
وایسادم و سريع برگشتم
+سوآ
سوآ:بله بانوی من
+اینجا محل تمرین های رزمی نداره؟
سوآ:بله هستش
+منو ببر اونجا
سوآ:اما ملکه اونجا برا....
+من چی گفتم؟
سوآ:چشم
همراه با سوآ به اونجا رفتیم...
.........................................
+اوهه چقدر اینجا بزرگه
سوآ:بله ملکه اینجا محل تمرین سربازانه
+آره جای تعجبی هم نیست
بند دامنم رو باز کردم(بچه ها دامن هه سو یه جوریه که بند داره)
دامنم رو انداختم اونور
سوآ:ملکه شما نباید دامنتون رو...
+آه سوآ ول کن کسی که اینجا نیست...تو هم میتونی بری
سوآ:چشم ملکه
و عقب عقب این محل رو ترک کرد
رفتم سمت شمشیر هایی که به ردیف چیده شده بودن
ردیف به ردیف نگاهشون میکردم
که چشمم خورد به یکیشون
سريع برداشتمش...لبخندی زدم که همراهش چشمام هم برق خاصی زد
برگشتم که با یکی چشم تو چشم شدم....تو یه میلی متری صورتم بود
نگاهم رو دور صورتش چرخوندم
خیلی جذاب و خوشگل بود
همچنان تو سکوت بهم زل زده بودیم که اون سکوت رو شکست...
ادامه دارد..
حمایت هاتون خیلی کم شده...حمایت کنید تا بیشتر پارت بزارم...
کامنت بزارید
اگه حمایت نکنید منم مجبورم شرط بزارم
۸.۵k
۰۴ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.