(۱۲سال پیش)پارت ۵۸
(۱۲سال پیش)پارت ۵۸
کوک:نشستی یه گوشه و فقط دستور میدادی!....اره این خود واقعیته پی دی نیم قبولش کن!
پی دی نیم:ای پسره ی احمق!
کوک:حالا هم نه سر شمارو به درد میارم نه سر خودمو فقط فکر اینکه کسی دیگه رو بجای نونا بیارید تو خونه ی منکار کنه رو از سرنتون بیرون کنید
همه ی حرفای کوک و پی دی نیم رو شنیدم و اونجا بود که با خودم گفتم چقدر کوک و بقیه ی پسرا سختی میکشیدن و هیچی نمیگفتن چقدر خسته میشدن چقدر زجر میکشیدن ولی سکوت کردن!
ا.ت:حتما خیلی سخت بوده😟
یهو صدای قدمای یکیو شنیدم و سریع دوییدم توماشین و یه نکا به ورودیه بیمارستان کردم که دیدم کوک بود که داشت میومد پس سریع خودمو زدم به خواب
کوک:نونا چرا نشستی عقب؟
ا.ت:😪
کوک:نونا میدونم که بیداری😁
ا.ت:چجوری فهمیدی؟
کوک:اومدنی از پشت پنجره دیدمت که داشتی نگام میگردی
ا.ت:آها
کوک:آره
ا.ت:مشکلی نداری؟
کوک:بخاطر چی؟
ا.ت:آخه میخوای خودت رانندگی کنی میخوای من رانندگی کنم هنوز دست چپت کامل خوبنشده
کوک:مشکلی نیس
ا.ت:میخوای بادیگاردت بیاد رانندگی کنه؟
کوک:نه نه من خوبم😊
ا.ت:باشه هرجا نیاز به کمک داشتی بهم بگو
کوک:اوهوم
رفتیم خونه و هر دو برای خواب آماده شدیم من خواستم برم دستشویی که یهو یه سوسک گنده ی فاضلابی رو دیوار دیدم
ا.ت:جییییییغغغعع
کوک:چیشد؟؟؟؟؟!!!!
ا.ت:سوسسسکککک
کوک:کو؟کو؟کجا؟
ا.ت:رو دیوار دستشوییهههههههه😰
کوک:آها دیدم
ا.ت:بکشش😰🫷🫸
کوک:الان میکشم
دمپایی رو برداشت و یدونه محکم زد بهش
ا.ت:مثل اینکه مرد!
کوک:آره تکون نمیخوره
ا.ت:مطمئنی؟
کوک:آره نونا میتونی بری داخل
ا.ت:باشه
همین که پام و گزاشتم تو دستشویی سوسکه تکون خورد
ا.ت:جیغغغععععع
یه لحظه نفهمیدم چیشد که یهو چشم باز کردم دیدم تو بغل کوکم
کوک:نونا چرا از سوسک میترسی؟
ا.ت:همه یدخترا از سوسک میترسن😰
کوک:سوسک یکی از ترسای توعه؟
ا.ت:اوهوم 😥
کوک:خب پس تا کنارتم از تو در برابر ترسات محافظت میکنم
نمیدونم چرا ولی کوک هر دفه باعث میشد بیشتر بهش وابسته شم
کوک:چطوره؟موافقی؟
ا.ت:ها؟...آها..اره...چیز...یعنی ممنون🙂
کوک:خواهش
ا.ت:...
کوک:....
ا.ت:ام
کوک:نونا جات خوبه؟
ا.ت:ها؟
کوک:میگم جات تو بغلم خوبه؟
ا.ت:چی؟....آها......ای وای....ببخشید 😅
کوک:اشکالی نداره هروق ناراحت بودی یا ترسیدی میتونی بیای بغل من حتی اگه عصبی هم بودی میتونی به من مشت بزنی
ا.ت:😂😂
کوک:چرا میخندی؟😂
ا.ت:حرفای جالبی میزنی اوپا😂😂
کوک:عه😂
ا.ت:اوهوم
کوک:خب بزار یه چک کنم
کوک با دقت چککرد که سوسکه مرده یا نه و اینکه چک میکرد تا ببینه سوسک دیگه ای هم هست یا نه که خوشبختانه هم سوسکه مرده بودم و هم هیچ سوسکی نبود
کوک:خیالت راحت دیگه جدی هیچی نیست
کوک:نشستی یه گوشه و فقط دستور میدادی!....اره این خود واقعیته پی دی نیم قبولش کن!
پی دی نیم:ای پسره ی احمق!
کوک:حالا هم نه سر شمارو به درد میارم نه سر خودمو فقط فکر اینکه کسی دیگه رو بجای نونا بیارید تو خونه ی منکار کنه رو از سرنتون بیرون کنید
همه ی حرفای کوک و پی دی نیم رو شنیدم و اونجا بود که با خودم گفتم چقدر کوک و بقیه ی پسرا سختی میکشیدن و هیچی نمیگفتن چقدر خسته میشدن چقدر زجر میکشیدن ولی سکوت کردن!
ا.ت:حتما خیلی سخت بوده😟
یهو صدای قدمای یکیو شنیدم و سریع دوییدم توماشین و یه نکا به ورودیه بیمارستان کردم که دیدم کوک بود که داشت میومد پس سریع خودمو زدم به خواب
کوک:نونا چرا نشستی عقب؟
ا.ت:😪
کوک:نونا میدونم که بیداری😁
ا.ت:چجوری فهمیدی؟
کوک:اومدنی از پشت پنجره دیدمت که داشتی نگام میگردی
ا.ت:آها
کوک:آره
ا.ت:مشکلی نداری؟
کوک:بخاطر چی؟
ا.ت:آخه میخوای خودت رانندگی کنی میخوای من رانندگی کنم هنوز دست چپت کامل خوبنشده
کوک:مشکلی نیس
ا.ت:میخوای بادیگاردت بیاد رانندگی کنه؟
کوک:نه نه من خوبم😊
ا.ت:باشه هرجا نیاز به کمک داشتی بهم بگو
کوک:اوهوم
رفتیم خونه و هر دو برای خواب آماده شدیم من خواستم برم دستشویی که یهو یه سوسک گنده ی فاضلابی رو دیوار دیدم
ا.ت:جییییییغغغعع
کوک:چیشد؟؟؟؟؟!!!!
ا.ت:سوسسسکککک
کوک:کو؟کو؟کجا؟
ا.ت:رو دیوار دستشوییهههههههه😰
کوک:آها دیدم
ا.ت:بکشش😰🫷🫸
کوک:الان میکشم
دمپایی رو برداشت و یدونه محکم زد بهش
ا.ت:مثل اینکه مرد!
کوک:آره تکون نمیخوره
ا.ت:مطمئنی؟
کوک:آره نونا میتونی بری داخل
ا.ت:باشه
همین که پام و گزاشتم تو دستشویی سوسکه تکون خورد
ا.ت:جیغغغععععع
یه لحظه نفهمیدم چیشد که یهو چشم باز کردم دیدم تو بغل کوکم
کوک:نونا چرا از سوسک میترسی؟
ا.ت:همه یدخترا از سوسک میترسن😰
کوک:سوسک یکی از ترسای توعه؟
ا.ت:اوهوم 😥
کوک:خب پس تا کنارتم از تو در برابر ترسات محافظت میکنم
نمیدونم چرا ولی کوک هر دفه باعث میشد بیشتر بهش وابسته شم
کوک:چطوره؟موافقی؟
ا.ت:ها؟...آها..اره...چیز...یعنی ممنون🙂
کوک:خواهش
ا.ت:...
کوک:....
ا.ت:ام
کوک:نونا جات خوبه؟
ا.ت:ها؟
کوک:میگم جات تو بغلم خوبه؟
ا.ت:چی؟....آها......ای وای....ببخشید 😅
کوک:اشکالی نداره هروق ناراحت بودی یا ترسیدی میتونی بیای بغل من حتی اگه عصبی هم بودی میتونی به من مشت بزنی
ا.ت:😂😂
کوک:چرا میخندی؟😂
ا.ت:حرفای جالبی میزنی اوپا😂😂
کوک:عه😂
ا.ت:اوهوم
کوک:خب بزار یه چک کنم
کوک با دقت چککرد که سوسکه مرده یا نه و اینکه چک میکرد تا ببینه سوسک دیگه ای هم هست یا نه که خوشبختانه هم سوسکه مرده بودم و هم هیچ سوسکی نبود
کوک:خیالت راحت دیگه جدی هیچی نیست
۹۴۵
۱۲ شهریور ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.